|
حضرت مسلم بن عقیل(ع)
به کـوفـه هیـچ کسی یـار و یاور من نیست
به غیـر گَـرد غـریبی مـرا به دامن نیست
تمـام شهـر پُر از ظلمـت وغــم ودرد است
که از امید چـراغی به کـوفه روشن نیست
ز راه طی شــده، ای رهبــر مبیـن بـرگـرد
که راه کوفه پُر از رهزن است و ایمن نیست
ز بیــم آمــدنـت اضطـــراب دارم مــن
وگرنه ترس ز شمشیـرهای دشمن نیست
بـه بـاغبـانی ایـن بــاغ بی بهــار میــا
که خـار را بـه سرانـدیشۀ شکفتن نیست
میـا کـه کــوفـه بـود غـرق حیله و نیرنگ
فضـای کوفه فضای نفس کشیدن نیست
به سنگساری من گرچه سخت می کوشنـد
ولیـک آینـــه را بیمی از شکستـن نیست
گـرفتــه بغض گلــوی مــرا و معــذورم
به پاس غُـربت تو گـر مجـال شیـون نیست
اگــر پیــام بـه بـال صبــا فــرستــادم
دگر امیـد بـه سـوی تو بـاز گشتن نیست
سـزاست بنــدۀ زور و زر و ستــم گــردد
هرآن که طوق ولای تواش بگردن نیست
به سـوی دوست«وفائی» تو بـال دل واکن
بر این حـریـم تو را گرکه پای رفتن نیست
تعداد بازديد : 124
جمعه 11 مهر 1393 ساعت: 15:07
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)