اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت با دست خالی و دل پر آمدم فقط آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت باید برای گفتن راز

اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت با دست خالی و دل پر آمدم فقط آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت باید برای گفتن راز

اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت با دست خالی و دل پر آمدم فقط آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت باید برای گفتن راز

اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت با دست خالی و دل پر آمدم فقط آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت باید برای گفتن راز

اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت با دست خالی و دل پر آمدم فقط آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت باید برای گفتن راز
اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت با دست خالی و دل پر آمدم فقط آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت باید برای گفتن راز
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت با دست خالی و دل پر آمدم فقط آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت باید برای گفتن راز

اندوه من اگرچه که شرحی طویل داشت
اما به سویش آمدنم یک دلیل داشت

با دست خالی و دل پر آمدم فقط
آخر همیشه در حرم ابن سبیل داشت

باید برای گفتن راز مگو به او
دستی دخیل داشت و بغضی اصیل داشت

با یک نگاه مست کرامات او شدم
او معجزات ساده ای از این قبیل داشت

هر کس دخیل بست به اعجاز دست
او سر مست شد از اینکه پس از این وکیل داشت

باید برای دیدن خورشید تا سحر
چشم انتظار مانده و صبری جمیل داشت

با یک نگاه اوست که باران گرفته است
بر این کویر تشنه که دستی بخیل داشت

شاعر : مرضیه فرمانی


تعداد بازديد : 115
شنبه 15 شهریور 1393 ساعت: 10:20
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف