یا علی اکبر... دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا می کند هروله را در پی او تمرین ، پا گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من می دهم دست اگر که نکند ت

یا علی اکبر... دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا می کند هروله را در پی او تمرین ، پا گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من می دهم دست اگر که نکند ت

یا علی اکبر... دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا می کند هروله را در پی او تمرین ، پا گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من می دهم دست اگر که نکند ت

یا علی اکبر... دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا می کند هروله را در پی او تمرین ، پا گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من می دهم دست اگر که نکند ت

یا علی اکبر... دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا می کند هروله را در پی او تمرین ، پا گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من می دهم دست اگر که نکند ت
یا علی اکبر... دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا می کند هروله را در پی او تمرین ، پا گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من می دهم دست اگر که نکند ت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یا علی اکبر... دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا می کند هروله را در پی او تمرین ، پا گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من می دهم دست اگر که نکند ت

یا علی اکبر...

دست من نیست جنون کردن آن پا یا این پا

می کند هروله را در پی او تمرین ، پا

گر بیفتد به لبش باز دو چشم تر من

می دهم دست اگر که نکند تمکین ، پا

بگذارید به پایش بزنم بوسه شبی

مستجاب است شب و روز دعا ، پایین پا

به ضریحی که از آن بوی خدا می آید

بنویسند گدا پشت گدا می آید

هر چه هم ناز کنی مطمئنم جا دارد

شب به شب هم که شده ماه تماشا دارد

نان خوری را که اضافه ست خودت می خواهی

بس که چشم تو کرم جانب ماها دارد

نمک لقمه ی تو سفره ی ما را پر کرد

گرچه آن لقمه که خوردیم مربّا دارد

ما به درماندگی بیت علی مفتخریم

سیرمانی که نداریم بده تا ببریم

من که می سوزم از این درد ، نوازش بکنی

گریه کن تا که مرا روضه ی سرکش بکنی

می شود آب نخواهی ، بروی برگردی

می شود باز هم از من دو سه خواهش بکنی

نکند بار نداده بخوری بر تبری

یا که با تیغ فرود آمده سازش بکنی

از کویر لب تو بوسه گرفتم مردم

تا که رفتی همه دیدند زمین می خوردم

نکند دست به زخم جگر من بزنی

نکند یک تنه بر لشکر دشمن بزنی

تکیه ات را بده بر شانه ی بابا ، نکند

وسط جنگ و جدل تکیه به آهن بزنی

این عبا ارث من پیر به تو ، پس پسرم

نکند بافته ای ، پارچه ای تن بزنی

گوش کن حرف مرا ، حرف بمان شد ، برگرد

می روی ، آه ، ولی وقت اذان شد برگرد


تعداد بازديد : 81
یکشنبه 25 خرداد 1393 ساعت: 16:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف