loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 257 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)
اومدن توی خونم قدم زدن

توی کوچه بچه هامو هم زدن

شبا دیگه دور هم جمع نمیشیم

بدجوری زندگیمو بهم زدن


من میخوام مثل بهار گریه کنم

بشینم با ذوالفقار گریه کنم

تودلت پره منم دلم پره

پس کمی بخواب بذار گریه کنم


من میخوام به پات تمنا بیارم

اشکم و برا مداوا بیارم

پیش دست تو خجالت میکشم

تو خونه دستمو بالا بیارم



فاطمه حرف جدایی کم بزن

خودت این تابوتت و بهم بزن

بچه ها دارن تموشات میکنن

هر طوری شده پاشو قدم بزن



  شاعر: علی اکبر لطیفیان
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 27
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 1063
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 12,622
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 92
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 16,023
  • بازدید ماه : 23,350
  • بازدید سال : 398,150
  • بازدید کلی : 22,645,111