loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 129 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

هیجده سال داشت اما حیف، گیسوانش سفید شد مادر

چقدر روزهای پایانی ، دردهایش شدید شد مادر

رد شد از بین چادر خاکیش ، تندبادی ز تازیانهء غم

بعد از آن ضربه های پی در پی ، سرو قدش چو بید شد مادر

دستی آمد شبیه ابر سیاه روی خورشید عشق را پوشاند

صورتی همچو آسمان نیلی ،رنگ و رویش جدید شد مادر

تا که شمشیر در غلاف آنروز باز کرد بند بند بازو را

وحی بارید و شآن تنزیل آیه های حدید شد مادر

پای یک میخ در میان بود و سینه اش مثل باغ میخک شد

دیگر از زنده ماندن محسن ، پشت در ناامید شد مادر

او به یک دست خود قنوت گرفت ، ذکر"عجل وفاتی"اش برلب

 چون دعا کرد تا رسد مرگش ، طول عمرش بعید شد مادر

ناله می کرد بین خواب حسن : راه خانه ! نه از آنسو نیست

 چشم بگشا ببین که کوچه پر از دستهای پلید شد مادر

با سرانگشت خود حسین امروز طرح یک روضه روی خاک کشید

مردی با دستهای بسته و یک ،زن زخمی کشید!شدمادر

من ، حسین و حسن کنار هم مثل آن وقتها نشستیم و

وسط بازی کبوتر پر ، آنکه اول پرید شد مادر

کار دیگر گذشت از کار و خیره بر در به ناله می گویم

آتش و میخ و یک لگد ، آنروز ، پشت این در شهید شد مادر

 محمد جواد مهدوی
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 63
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 945
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 10,641
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 85
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 14,042
  • بازدید ماه : 21,369
  • بازدید سال : 396,169
  • بازدید کلی : 22,643,130