تا روضه میگیرم برای رفتن تو
پیشم تداعی میشود خندیدن تو
آوار میگردد همه عالم به فرقم
وقتیکه میآید زمان خفتن تو
در خواب هم ذکر لبت ناد علی بود
جانم فدای این علی جان گفتن تو
همراه طفلان تو ای بانوی عالم
ماتم بگیرم با ز خانه بردن تو
هرگز نخواهد رفت از یادم عزیزم
آن لحظهی از کوچهها برگشتن تو
جانم به لب میآید ای روح و روانم
در بینِ خانه با زمین افتادن تو
با دستهای خستهام ماندم چگونه......
.....آبی بریزم روی گلبرگ تن تو
رضا باقریان