تكان گريه ي سختي به شانه ها دادي
بهانه دست جگرهاي چشم ما دادي
اجازه داد نگاهت كه عاشقت باشم
جواز نوكري امشب مرا دادي
حسین « گفتنت آقا؛ دليل تشنگي است »
به لب ز اشكِ غمش كوثر بقا دادي
شکستنی شده ای ! پشتِ بام جاي تو نيست
دوباره گوش به دردِ دل ِ خدا دادی !؟
اگر چه مقتلتان واژه ي «کلوخ» نداشت
شبيه شيشه زمين خوردي و صدا دادي
غريبي تو، تصاوير اشك رهگذران
بدون حجله به اين كوچه ها نما دادي
!سه روز پيكرتان را كفن نكرد كسي
عجب مجال گريزي به كربلا دادي
شاعر: وحيد قاسمي