تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
برنخواهم داشت دست از دامنت
بوي يوسف ميدهد پيراهنت
ز انتظارات گشت چشمانم سفيد
کو نسيمي کآورد سوي منت
گشتهام در رهگذارت خاک راه
تا که بنشينم به چين دامنت
دوستان را نيست چشم ديدنم
کاش بنشينم به چشم دشمنت
پشتم از دست محبانت شکست
تا ابد افتادهام بر گردنت
تا نفس دارم بيا تا با غزل
پاک سازم خستگي را از تنت
چند بايد عندليبي مثل من
در قفس باشد مقيم گلشنت؟
کم مبادا از سر «قصري» دمي
سايۀ گيسو پريشان کردنت
کيومرث عباسي (قصري)
تعداد بازديد : 59
جمعه 11 مرداد 1392 ساعت: 21:01
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب