امیرالمومنین(ع)-مظلومیت
دلم دریایی از غم های بسیار
غم غربت غم یار و غم یار
من از روز ازل مظلوم بودم
ز حق خویشتن محروم بودم
هم از اهل مدینه ظلم دیدم
هم از این کوفیان طعنه شنیدم
دلم سوزان بسانِ آفتاب است
سلامم بین مردم بی جواب است
از آن روزی که بی زهرا شدم من
در این عالم تک و تنها شدم من
خدا داند که زهرا جان من بود
به درد بی کسی درمان من بود
ولی از او فقط یک شکوه دارم
به سینه غُصه ای نا گفته دارم
تو که تنهائیم را دیده بودی
مرا ای کاش با خود برده بودی
زذدنیا سوی جنت رهسپارم
که تنها با اجل یک حرف دارم
اجل فارغ ز رنج و محنتم کن
ز دیدار مغیره راحتم کن
اگر زینب گذارت کوفه افتاد
به بازار و میان کوچه افتاد
بدان معنای نام کوفه ننگ است
پذیرائیشان با خاک و سنگ است