ناشناس مهربان گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید می خوانم

ناشناس مهربان گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید می خوانم

ناشناس مهربان گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید می خوانم

ناشناس مهربان گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید می خوانم

ناشناس مهربان گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید می خوانم
ناشناس مهربان گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید می خوانم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ناشناس مهربان گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید می خوانم

ناشناس مهربان
گفتم بهانه نگیری شاید که فردا بیاید
مردی که رفته، دوباره با نان و خرما بیاید
می خوانم از انتظارت، اندوه دیر آمدن را
با من مدارا کن امشب، تا صبح فردا بیاید
ما را نکرده فراموش، گفتم که شاید مریض است
آخر چه کار شگفتی، از مرد تنها بیاید؟!
* *
مادر دلم را شکستی، ای کاش مثل همیشه
با آن نگاه و تبسم، الان به اینجا بیاید!
دلتنگ زانوی اویم، تا مهربان تر نشینم
چشمم به طرز نگاهش، زیبای زیبا بیاید
با خاطراتی که دارم، امشب چگونه بخوابم؟
تا در خیال سکوتم، آهنگ دریا بیاید
***
آه، ای نشسته به راهش، برخیز با هم بنالیم !
شاید امیری دوباره، از سمت بطحا، بیاید

 

سیدعلی اصغرموسوی


تعداد بازديد : 83
شنبه 05 مرداد 1392 ساعت: 1:26
نویسنده:
نظرات(10)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط سیدرضا حسینی در تاریخ 1392/05/10 و 19:31 دقیقه ارسال شده است

سیدرضا حسینی

از عشق من برای تو این جمله هم بس است
آقا سرم برای غمت درد میکند

شاعر امیرفرخنده


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف