به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...

به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...

به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...

به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...

به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...
به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...

به آستانبوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج)
 
 «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا
«ای آمده» ... دنیا به امیدِ تو به دنیا
 
من آن دفِ دفْ دفْ دفِ افتادهی از کف
من آن نیِ بیهمدم افتادهی از نا
 
منْ منْ منِ بیمن شده در من شده مجنون
منْ منْ منِ در تن به تنِ تن شده تنها
 
از هر چه به غیر از تو، به شوق تو برائت
ای «صاحب» منظومهی «دیوان تولّا»!
 
ای بغض فروخفتهي صبح جبلالنور!
ای صیحهی خونینشبِ مسجدالاقصا
 
افراشته قد شاخ نبات از تو در اين شعر
گل كرده به «عِطر حرم سِتر» تو طوبا
 
حی حیِّ عَلَیالمَی که تجلّای جلوس است
قد قامت این قوم به آن قامت زیبا
 
باد از تو به باد آمد و خاك از تو بلند است
آتش به تو آتش شد و دريا به تو دريا
 
از زلزلهی زلف تو بالا شده پایین
از سلسلهي زلف تو پایین شده بالا
 
خَم کردن ابروی تو باران شب و روز
وا کردن پلک تو تکان خوردن دریا
 
در خلوت خاموش تو آرامش آهو
دنبال خرامیدن چشمان تو صحرا
 
چشم تو گشوده است گل از چهرهي باران!
«ميم» تو گره خورده به معنای معمّا
 
از روز ازل دشت به پای تو نشسته
تا روز ابد کوه به پایِ تو سرِ پا
 
شیرازهی شوق تو پُر از شور مُرَدّف
قاف قلمی، پشت سرت شعر مُقفّا
در زلف تو غوغای اناالحقِّ نسیم است؟
یا نالهي نی پشت سرِ پای چلیپا؟
 
از زمزمهی ذکر تو جاری شده زمزم
در بلبلهی نام تو بلوا شده بلوا
 
حقحق زدن حلقهي رندان قلندر
هوهو زدن چلّهنشینان مصلّا
 
تلمیحی از آن رایحه در رایحه پنهان
تصویری از اين آینه در آینه پیدا
 
هفتاد غزل خفته به یک گوشهی چشمت
هفتاد «نعم»خفته به خاموشیِ یک «لا»
 
اندام تو محتاج به یک قدِّ قرینه است
باید که بسازد الفی تازه الفبا
 
«طاووس» به گِرد تو بگردد به گدایی
«سیمرغ» به پایِ تو بیفتد به تمنّا
 
پروانهی آتشکدهی مِهر تو زرتشت
حیرتزدهی ناز تو حوران «اهورا»
 
در نیل نگون گشت به فرمان تو فرعون
از طور گذر کرد به دستور تو موسا
 
ای روح لغتنامهی اسما! کجایی؟
هر آیهی قرآن شده هفتاد و دو معنا
 
ما غايب گمگشتهي خویشیم و تو حاضر
بر ما چه نرفته است در این غيبت کبرا
 
روی تو چه دلها که نیاورده به غارت
یاد تو چه خواب از همگان برده به یغما
 
وقتی به خیال سر کویِ تو میافتم
خون گریه کنم یا بنشینم به تماشا؟
 
این نامه پر از «سوتهدلي» آمده، وا کن
در باغ گلِ سوختهای نامهی ما را
 
در شور نوشتن به تو افتادهام از دست
در راه رسیدن به تو افتادهام از پا
 
جز خشت خرابات به بالین دلم نیست
آجر شده نان همگان، آجَرَکَ الله

 

قادر طراوت پور


تعداد بازديد : 267
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 5:19
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف