بچه آهويم كه در دام شما افتاده ام
گرچه در بندم وليكن بنده اي آزاده ام
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است (1)
شاد از آنم خاكسار كوي " آقازاده " ام
****
محتشم با گريه " كل يوم عاشورا " بخوان
روضه اي از تشنگي و مادر و لالا.. بخوان
از كمان و تير تيز و حرمله با ما بگو
" لافتي الا علي اصغر" براي ما بخوان
****
مادري غم زده و خون جگرم گريه مكن
همه ي دلخوشي ام ، تاج سرم گريه مكن
چه كنم نوگل من تا كه تو ناخن نكشي؟
به خدا شير ندارم پسرم گريه مكن
شاعر: عليرضا خاكساري