حضرت زهرا(س)-مدح و ولادت
دارم از شوق حالتی دیگر
با دل خویش خلوتی دیگر
خلوتی چلچراغ آن از اشک
لاله ها بسته باغبان از اشک
اشک من آبروی زندگیم
اشک من ترجمان بندگیم
نور این زندگی ست ایمانم
داغ این بندگی ست بر جانم
جانم افروخته ز آتش عشق
هستیم سوخته ز آتش عشق
عشق من افتخار من زهراست
همه دار و ندار من زهراست
مدح زهرا نماز عشق من است
روح راز و نیاز عشق من است
گر چه بسیار می شود بهتر
هر چه تکرار می شود بهتر
روز و شب هر کسی که دین دارد
پنج نوبت نماز بگذارد
در رحمت مباد بسته شود
کی کسی از نماز خسته شود
کیست زهرا خدای کشور دل
ز فروغش ظهور داور دل
کیست زهرا حقیقت ایمان
کیست زهرا تمامی قرآن
کیست زهرا خدای می داند
که به یک جمله کوثرش خواند
همه جا یاد کوثر است امشب
شب میلاد کوثر است امشب
شب میلاد نوح طوفان هاست
شب میلاد جان جانان هاست
شب میلاد جان پیغمبر
مرکز خاندان پیغمبر
شب میلاد بهترین زن ها
نسل او اصل آفریدن ها
شب میلاد نور یزدان است
شب میلاد روح قرآن است
برتر از دست فهم دامن اوست
دیده ها را نه تاب دیدن اوست
بودی ار چند مدتی با خلق
از خدا آمدی فرو تا خلق
زهره ای ماورای انجم بود
آن زهرا که بین مردم بود
آن نه زهرا که تازیانه زدند
گه به کوچه گهی به خانه زدند
از خدا بود و در نهایت صبر
هم چو خورشید کاملا در ابر
جلوه ای کرد و زود پنهان شد
رفت و بر اصل خویش مهمان شد
تا جهان بود و هست و خواهد بود
نی نیاید دگر چو او به وجود
غیر آنان که مظهر ذاتند
در شناسائیش همه ماتند
مهبط وحی آشیانه اوست
کعبه اهل بیت خانۀ اوست
بر در اهل بیت پیغمبر
هر کجا حلقه کوفتم بر در
دیدم آنجا امید دل ها بود
سر درش نقش نام زهرا بود
مصطفی آفتاب خانۀ او
صبح و شب ها به باب خانۀ او
با نشاط تمام می آمد
با نثار سلام می آمد
از برش چون که با دعا می رفت
وقت رفتن به قهقرا می رفت
قهرمانان صحنۀ تاریخ
که درخشند چون مه و مریخ
نوگل بوستان فاطمه اند
همه از خاندان فاطمه اند
دست او بوسه گاه ختم رسل
محو رویش نگاه ختم رسل
سینۀ او بهشت پیغمبر
خلقتش سرنوشت پیغمبر
راز قرب است بین خلق و خدا
ذکر تسبیح حضرت زهرا
حرمت عصمت خدا دادش
همسری چون علی خدا دادش
عقد مهرش به جسم و جان بستند
عقد او را در آسمان بستند
زرهی بس صداق نقدش بود
خود خدا خطبه خوان عقدش بود
مهر او کوثر و فرات بود
صاحب کشتی نجات بود
چشمۀ آفتاب فاطمه بود
کعبه در حجاب فاطمه بود
کعبه ای قبله گاه اهل حرم
در حریمش فرشته نامحرم
کعبۀ عشق و قبلۀ باور
چار رکنش دو دختر و دو پسر
حسنش رکن مستجار بود
که از او صلح پایدار بود
هم چنان کعبه باقی است حسین
مثل رکن عراقی است حسین
زینبش رکن محکم شامی است
که از او صبر را نکو نامی است
یمنی رکن آن همه تقواست
ام کلثوم زینب صغراست
محسنش چیست؟ درّ منثورش
مهدیش کیست؟ سر مستورش
درِ آن کعبه چیست غیر علی
صاحب خانه نیست غیر علی
فضه اش هم چو ناودان طلا
بوتۀ عشق را بسان طلا
مروه اش خانه و صفا مسجد
موقع سعی خانه تا مسجد
شاهد حال او خدایش بود
یا علی یا علی ندایش بود
ای خدا را جمال یا زهرا
مظهر ذوالجلال یازهرا
هستی از هر جهت به بابا وصل
رونوشت مطابقی با اصل
شد ز نورت کمی نصیب بهشت
خود بهشتی همه نه سیب بهشت
هر چه مدح تو گفته اند احباب
هست نقشی ز خط جلد کتاب
دستت ای خاک پات بر دیده
از دو جا غرق بوسه گردیده
کف دستت ز دسته ی دستاس
پشت دست از رسول خیرالناس
دست سلمان رهین آن دستاس
خدمتت را فرشتگان در پاس
گندم آسیای تو پروین
خورش سفرۀ تو نان جوین
ای که نورت ز ربّی الاعلی ست
روز محشر که روز واویلاست
عفو پا بست توست یا زهرا
کار در دست توست یا زهرا
اندر آن گیر و دار مادر جان
دارم این انتظار مادر جان
از کسانی که دست برگیری
دست من را تو زودتر گیری
این من و این کلام نا هنجار
این تو و آن عنایت بسیار
فاطمه ای خدای را محرم
از «مؤید» مپوش چشم کرم