حضرت زهرا(س)-مدح
ای که به قلب مصطفی، شور تویی طرب تویی
ای که به نزد مرتضی، حیا تویی ادب تویی
مادرِ وحی و صاحبِ پاکترین نسب تویی
جلوۀ نور حق تویی، چشمۀ لطف رب تویی
آن که به مصطفی خدا داده به صد طلب تویی
حبِّ ولا به دل تویی، نامِ علی به لب تویی
دست خدا علی، ولی، خود شده پایبستِ تو
زادۀ در حرم علی، کلید آن به دست تو
چشمۀ مهرِ شیر حق، در دلِ حقپرست تو
مُلک بهشت، فاطمه! یک نظرِ الستِ تو
کوثر و ساقیاش همه، مست تواَند مست تو
شیر تویی عسل تویی شهد تویی رطب تویی
پاک ز هر پلیدی و دور ز هر بدی تویی
خضر نجات خلق را، چشمۀ سرمدی تویی
عینِ علی تو هستی و میمِ محمدی تویی
حجتِ حیدری تویی، آیتِ احمدی تویی
درون شعله، پشت در، آن که صدا زدی تویی
کُفـوِ جـلال کبریــا، جلــوۀ ایزدی تویی
عین اجابت دعا، هر چه کنی طلب، تویی
حدیث بیشبهه تویی، مصحف بیغلط تویی
کلامِ بیجدل تویی و قولِ بیشطط تویی
بین خدا و مصطفی نشسته در وسط تویی
اسم تویی و ذات تو، نقطه تویی و خط تویی
بنت رسول امی و صاحبِ دستخط تویی
اصل و فروع دین تویی واجب و مستحب تویی
آن که به مسجدالنبی یار امیر میشود
خطبۀ مرتضاییاش شرح غدیر میشود
به هر کجا که پا نهد، کفر به زیر میشود
بهشت، زیر پای او، فرش حریر میشود
به یاری علی بیا، فاطمه! دیر میشود
طفل تو کشته میشود، علی اسیر میشود
که در حدیقة الولا اصل تویی نسب تویی
چه بانویی که همسرت، صفدر غالب آمده
ساقیِ حوض کوثرت، بحر عجائب آمده
از نفسِ نفیس تو، گوهر غائب آمده
رای تو محکم آمده، عقل تو صائب آمده
زینب پاک دامنت، امِّ مصائب آمده
شیردهِ عاقلۀ عقیلة العرب تویی
نعمتِ بیکران حق، عین نعیم، فاطمه
بانوی بیت ذوالکرم، ذاتِ کریم، فاطمه
به فُلک احمد و علی، نور قدیم، فاطمه
زنده شود به نور تو، عظم رمیم، فاطمه
یگانه بضعة النبی، خُلق عظیم، فاطمه
لحمِ رسول و دم تویی، مغز تویی، عصب تویی
علی ست تاج سرِ تو، تاج سرِ علی تویی
در همه حال از وفا، همسفر علی تویی
هم زره نبی تویی، هم سپر علی تویی
درون آتش از ولا، شعلهور علی تویی
شعله که زد به معجرت؟ بال و پر علی تویی
زوج علیِّ فاطمی، فخر تویی، لقب تویی
علی غریب کی شود؟ تا گلِ هل اتی تویی
روحالامین نمیرود، چراغ خانه تا تویی
شرطِ شروط وحدتی، یگانۀ خدا تویی
قرینة الولی تویی، ملیکة الولا تویی
خادمۀ تو فضه و طلای هر طلا تویی
خود سندِ سلسلۀ سلسلة الذهب تویی
کیست که جبرئیل را شور تکلم آورد؟
کیست که بر لب نبی باغ تبسم آورد؟
خدا برای خاطرش «لِیُذهب عنکم» آورد
سجده بر او مهر و مه و یازده انجم آورد
وقت دفاع از علی، روی به مردم آورد
که افضل البشر-علی!- امیر منتصب تویی!
ظاهر باطن نبی، باطن ظاهر علی
جمع مکارم نبی، عین مظاهر علی
شهاب ثاقب نبی، نجمۀ باهر علی
کشته شدی برای چه؟- فقط به خاطر علی
مرهم زخم مصطفی! مرو مسافرِ علی
مرو مرو که دشمنِ تبار بولهب تویی
چشم بهشتیان همه به روضۀ منورش
سلام حق به همسرش، به جدّ و باب اطهرش
غدیرِ زندۀ علی، خطبۀ روحپرورش
ز حنجرش به کربلا، خطبۀ نور دخترش
آن که کرامِ کاتبین نسخه نویس دفترش
روحالامین به محضرش نشسته با ادب: تویی
مفتّح السما تویی، فاتحة الکتاب، تو
صاحبِ هشت جنت و کلیدِ هفت باب، تو
دوازده ستاره و ماه تو، آفتاب، تو
آخرِ مدِّ نور تو، اوّلِ حرفِ آب تو
صراط مستقیم تو، کتاب تو، حساب تو
امِّ نجیبزادۀ نبیِّ منتجب تویی
تو را خدای مصطفی برایش انتخاب کرد
بانوی آبی و تو را همسر بوتراب کرد
اگر چه ماتم علی، تو را شکست و آب کرد
خدا میان عرشیان، نام تو را خطاب کرد
باقیة النبوة و وراثة الکتاب کرد
که بین برگزیدگان، بانوی منتخب تویی