ماذنه پر شد از صدای اذان، کوچه در کوچه شهر غوغا شد
این صدا آشنای شهر نبی ست، محشری در مدینه بر پا شد
به گناهی که یاور مولاست،اَشهد اَنَ فاطمه تنهاست
آه..! طوفان سزای این دریاست؟! غربت او فقط تماشا شد
چه شده...؟ها...؟ بلال آمده است! با هزاران سوال امده است
پیِ رودی زلال آمده است، بانگ تکبیر او معما شد
اجر پیغمبر خدا این است؟! دخترش غصه دار و غمگین است
این مصیبت چقدر سنگین است، ماجرای غدیر حاشا شد
کودکانش دوان دوان، بس کن! ای موذن! مخوان اذان! بس کن!
مادرم تا نداده جان، بس کن! خون دل غصه دار زهرا شد
فاطمه نانی زاد