خورشید ، خون گریست و باران شدید شد
روزی که آیه آیه ی کوثر ، شهید شد
روزی که عشق از نفس افتاد و اشک ریخت
با دست ِ بسته ، از همه جا ناامید شد
باغ از هجوم ِ سرکش ِ طوفان ، دلش شکست
لرزه به جان سرو درافتاد و ... بید شد!
دیوار و در ، در آتش و ... مادر ، در آتش و ...
آتش گرفت و گیسوی قرآن سپید شد
مادر که نام دیگر ِ اردیبهشت بود
عطری که از لباس ِ بهاران پرید شد
□
او یک فرشته بود و دل خون شیعه بود
قبرش درون سینه ی ما ناپدید شد
محمدرضا سلیمی