مولای درد، با غم زهرا چه میکنی؟!
بیکس شدی! چه بیکس و تنها ... چه میکنی؟!
زهرا شکست دست تو را بسته دید؛ نه؟!
با سنگها و زخمزبانها چه میکنی؟!
گفتی که مرگ فاطمه تیری به چشم بود
با اشکهای زینب کبرا چه میکنی؟
تسکیندهندهی دردهای بیکسان
امروز، دردهای خودت را چه میکنی؟!
یک چاه، حرف تو را میشنید! چاه!
با چشمهای خونی مولا چه میکنی؟!
علي صفري