دل رفت بسوی حرم ثار الله
گر همسفر رهی بگو بسم الله
هر روزبرای سینه زن عاشوراست
"لا یوم کیومک اباعبدالله"(علیه السلام)
...............................................
این نیزه مرا به عشقتان میدوزد
در عمق وجود شعله می افروزد
امسال اگرچه در زمستانم باز
از بردن اسم تو لبم می سوزد
............
سرمایه گذاشتیم ما در نیزه
در تیر سه شعبه زره و سر نیزه
شمشیر فروشی بزرگی زده ایم
باید برود این همه سر بر نیزه!
ما را چه شده؟چرا همه خاموشیم؟
با آل یزید دست در آغوشیم
حالا که نمی رویم همراه حسین
شمشیر به دشمنان او نفروشیم
................
انگار تمام شهر تسخیر شده
بنگاه فروش غل و زنجیر شده
از چارطرف حرمله ها آمده اند
بازار پر از نیزه و شمشیر شده
...............
سجاده به دوش ها همه آمده اند
آن حلقه به گوش ها همه آمده اند
ذی الحجه تمام است و محرم شده است
شمشیر فروش ها همه آمده اند
..................................................
بعد ازتو آفتاب به دردي نميخورد
شبهاي ماهتاب به دردي نميخورد
وقتي تو تشنه ماندي، از آن روز تا ابد
دجله، فرات، آب به دردي نميخورد
گاهي به دوش جد و گهي روي نيزهها
دنيا به اين حساب به دردي نميخورد
سنگ ات زدند تا که خدا اجرشان دهد
زآن دم دگر ثواب به دردي نميخورد
خون را زدم کنار ز پيشاني دلم
خورشيد در نقاب به دردي نميخورد
آقا بس است غربت تو بي شماره است
صد بخچه شعرناب به دردي نميخورد
مهدي صفي ياري