ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده! در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده! سرّی درون خاندانت هست بی تر

ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده! در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده! سرّی درون خاندانت هست بی تر

ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده! در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده! سرّی درون خاندانت هست بی تر

ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده! در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده! سرّی درون خاندانت هست بی تر

ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده! در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده! سرّی درون خاندانت هست بی تر
ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده! در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده! سرّی درون خاندانت هست بی تر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده! در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده! سرّی درون خاندانت هست بی تر

 

ای در رهای گیسوانت ، باد درمانده!
در بیستونِ سینه ات ، فریاد درمانده!
سرّی درون خاندانت هست بی تردید
هر کس به فکر وصفتان افتاد ، درمانده
ای وسعت هر قطره از خون تو عالمگیر!
همواره همچون ماه مجنون تو عالمگیر!
در انتظارت کودکان تشنه بی تابند
این طفل ها دیگر غمت را بر نمی تابند
این تشنه بودن ها جزای بی گناهی نیست!
پاسخ به مهمان بودن آخر بی پناهی نیست!
تنها ، به دور از خیمه، قدری در میان بگذار
حرف دلت را با فرات اکنون که چاهی نیست
خود با لبانی تشنه مشکت را به دندان گیر
دیگر نمی بینی ولی تا خیمه راهی نیست
درطالعت افتاده هفتاد و دو غم انگار
اما نمی افتد به ابروی تو خم انگار
بین فرات و خیمه ها ، سعی تو با مشکت ،
یاد صفا و مروه می اندازدم انگار
از اسب می افتی، زمین از اصل می افتد
یک کهکشان بعد از تو می ریزد بهم انگار
خورشید هم گاهی بدون وقفه می بارد
تا اینکه سر بر شانه های ماه بگذارد
بی شک خدا ی کربلا هم خوب می دانست
باید علم را تا ابد ، دست که بسپارد
دست تو آغاز تمام غصه خوردن هاست
این دستها انگیزه ی از گریه مردن هاست
یک عالم از دست تو روزی آب خواهد خورد
مشک تو روزی کوفه را در آب خواهد برد



تعداد بازديد : 201
دوشنبه 12 فروردین 1392 ساعت: 11:16
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف