اي همنشين زينب، نام حسينت بر لب
داري چه آتشين تب، من در کنارت امشب
با گريه تو گريم
در اين سفر به هرجا، در سير کوه و صحرا
گوئي: کجاست بابا؟ من مات ازين تمنا
با گريه تو گريم
اي دخت پاک لولاک، گريان ز داغت افلاک
خفتي به سينه خاک، چون اشک تو، کنم پاک
با گريه تو گريم
گاهي به ياد اکبر، گاهي ز داغ اصغر
داري دلي پر آذر، اي دخت نازپرور
باگریه توگریم
چون ميکنم نظاره، از بهر گوشواره
گوش تو گشته پاره، دارم غمي دوباره
با گريه تو گريم
از آن هجوم و يغما، آثار خشم اعدا
بر چهره تو پيدا، اي يادگار زهرا
با گريه تو گريم
نام شاعر:حبيب چايچيان