وقت آن است که بعد از تو بگویم هردم
بیشتر می شود هرلحظه ز داغت دردم
تو اگر اذن دهی یک تنه سرباز توأم
گرچه یک زن ولی اندازه صدها مردم
وقتی اینطور به چنگ همه گیر افتادی
بیخود اصرار نکن سوی حرم برگردم
توکه پاشیده شدی اصل خودم یادم رفت
بین گودال به دنبال خودم می گردم
هرچه گشتم نرسیدم به کنار بدنت
جان زینب (س) تو صدایی بزن آب آوردم
ترسم این است که ترتیب تو برهم بخورد
ورنه ای دار و ندارم بغلت می کردم