بخوان دین دست دنیادوستان است
بخوان از غربتی که بی امان است
چه آیات نفیسی داری ای سر!
که جنس چوب رحلت خیزران است
بر نیزه سرش بود و صعودی خونین
شمشیر و تنش بود و شهودی خونین
ارثی ز علی داشت که تأویلش کرد
انگشتر داد در سجودی خونین
لب را به لب پر شرر نی مگذار
پا در سفر پر خطر نی مگذار
رحمی به دل رباب کن، مادر توست
ای سر! تو دگر سر به سر نی مگذار