تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
باز بی کس باز تنها باز اشکم باز آهم**باز چشمی مادرانه منتظر مانده به راهم
باغبان باغم اما طوفان خورده خود**مانده ام حیران کنار دو گل پژمرده خود
غرق زخم دردم اما طاقت گفتن ندارم**آه دیگر سوی خیمه روی برگشتن ندارم
تکیهگاهینیستدیگرقامتافتاده ام را**میکشمبردوشخستهایندوخواهرزادهامرا
باز می خنندند آن سو بعد زخم کاری خود**بازمیگریمدراینسو برامانتداری خود
کاشیکزنبینخیمهچشمزینبرابگیرد**شرمازآندارمکهبیندترسازآن دارمبمیرد
سرو بودم سبز اما داغ اکبر بر کمر زد**داغقاسمسوختدلراداغایندوبرجگرزد
تعداد بازديد : 225
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:10
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
بخش نظرات این مطلب