loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 391 چهارشنبه 20 دی 1391 نظرات (0)

اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند

با برق چشم خرمن جان را شرر زدند

در اول ربيع ، خزان شد بهار من

ماهه مرا به آخر ماهه صفر زدند

از چوب ، خون تازه روان شد به روي خاك

از بس كه با غلاف به پهلوي در زدند

ديدند كه با تو راه به جايي نميبرند

نزديكتر شدند و سرت را به در زدند

زهرا نبود آنكه بيافتد به روي خاك

سيلي به صورت زن من بي خبر زدند

تا آمدم به خويش جمالش كبود شد

بد سيرتان جمال مرا بي خبر زدند

هر قدر گفت دختر پيغمبرم نزن

اهل مدينه فاطمه را بيشتر زدند

افتاد روي جفت علي لنگه ي دري

از بس كه جفت جفت و فُرادا به در زدند

سَرو رشيده ام آخر خميده شد

اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 67
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 907
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 10,092
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 83
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 13,493
  • بازدید ماه : 20,820
  • بازدید سال : 395,620
  • بازدید کلی : 22,642,581