اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد همه از كرب و بلا خاطره دارند

اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد همه از كرب و بلا خاطره دارند

اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد همه از كرب و بلا خاطره دارند

اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد همه از كرب و بلا خاطره دارند

اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد همه از كرب و بلا خاطره دارند
اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد همه از كرب و بلا خاطره دارند
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد همه از كرب و بلا خاطره دارند

اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد

من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد

همه از كرب و بلا خاطره دارند ولي

من و يك تجربه زين خاطره ها باز نشد

حسرت كرب و بلا در دل ما عقده شده

اشكمان سيل شد و عقده ي ما باز نشد

گره عشق من و كرب و بلا كور شده

اربعين باز شد و اين گره ها باز نشد

چه كنم تا تو مرا كرب و بلايت ببري

مُردم از بس كه شنيدم بخدا "باز نشد"

ترسم اين است كه اين قصه به پايان نرسد

از من اصرار وّ از سوي شما "باز نشد"

تا به كي صبر كنم پاي قرار آن شب

بعد يك سال و چهل روز، بيا باز نشد

 

شاعر : محمد هاشم مصطفوي


تعداد بازديد : 243
شنبه 09 دی 1391 ساعت: 9:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف