اشعار شهادت امام حسن (ع) - مجتبی صمدی شهاب
اذن حق بودکه تو سید و مولاباشی
تشنگان رمضان را یم و دریا باشی
میکنی زنده به یک چشم هزاران عیسی
کم مقامی است بگویم تو مسیحاباشی
گرنداند کسی و خاک مزارت بیند...
...به خیالش نرسد شاهی و آقاباشی
زخم دشنام شنیدی و بغل واکردی
تا چه حدی تو دگر اهل مدارا باشی
مو سفیدی به جوانی به سراغت آمد
از غم یار تو حق داری اگر تا باشی
تو فقط آمده ای غصه و غم را بخری
وسط کوچه ی غم محرم زهرا باشی
پس بمان و همه جا دور و بر مادرباش
وسط کوچه اگرشد سپر مادر باش
مجتبی صمدی شهاب