loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 479 چهارشنبه 09 آذر 1390 نظرات (0)

عبدالله بن الحسن(ع)

گر چه قدم کوچک است و بار ندارد

بیشتر از یازده بهار ندارد

عشق تو با سن و سال کار ندارد

سر کشی عشق من مهار ندارد

هر که شد از عشق مست عبد حسین است

هر کسی عبدلله است عبد حسین است

من که پسر خوانده ی سرای عمویم

ما حصل زحمت دعای عمویم

دست چه باشد کنم فدای عمویم

دار و ندارم همه برای عموم

در سر ما فرق، بین دست و جگر نیست

مرد خدا نیست آن که مرد خطر نیست

حضرت عزّ و جل که ترس ندارد

کوه وقار از کتل که ترس ندارد

طفل حسن از جدل که ترس ندارد

بچه ی شیر جمل که ترس ندارد

وای اگر نیزه ای به دست بگیرم

زیر و زبر می کنم به عشقِ امیرم

از سر شوق است اگر که بی کفنم من

مرد بی دفاع عمو حسین منم من

طفل حسن زاده نه، خودم حسنم من

عمه مهیای جنگ تن به تنم من

یک تنه پس می زنم به لشکر کوفه

عمه سپاهت منم برابر کوفه

حال که در خیمه های او پسری نیست

از علی اکبرش دگر خبری نیست

ماندن من در حرم چنان هنری نیست

دست ضعیفم که هست اگر سپری نیست

دست من از جنس دست مادر آقاست

ارث قدیمی ما ز کوچه ی زهراست

جان که نباشد حرم چه فایده دارد؟

بعد عمو پیکرم چه فایده دارد؟

از همه کوچک ترم چه فایده دارد؟

حبس شدن در حرم چه فایده دارد؟

عمه یسار و یمین چه قدر شلوغ است

دور عمو را ببین چه قدر شلوغ است

زانوی من خم شد آن سوار که افتاد

از روی مرکب بی اختیار که افتاد

با طرف راست یک کنار که افتاد

بر روی شمشیر و سنگ و خار که افتاد

عمه ببین نیزه را به مشت گرفتند

موی عموی مرا ز پشت گرفتند

عمه بس است این همه تپیده شدن ها

ضربه ی شمشیر ها شنیده شدن ها

زیر لگدهای چکمه دیده شدن ها

این طرف و آن طرف کشیده شدن ها

دیر شد عمه - مرا به خویش رها کن

زود برو در میان خیمه دعا کن

آمد و آن تیر های جا شده را دید

روی تنش زخم های وا شده را دید

در بدنش نیزه های تا شده را دید

دور سرش چند مرد پا شده را دید

یابن خبیثه! چرا به سینه نشستی

روی حسینیّه ی مدینه نشستی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 53
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 813
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 8,777
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 81
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 12,178
  • بازدید ماه : 19,505
  • بازدید سال : 394,305
  • بازدید کلی : 22,641,266