تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
امام سجاد(ع)-مصائب
غرق اشکی و گریه می باری
شده دریا ز چشم تو جاری
راوی روضه های کرب و بلا
روضه ی ناشنیده ای داری؟
این همه گریه کرده ای بس نیست
تا به کی نوحه و عزاداری؟
بعد از آن غربت و اسیری ها
خنده روی لبت نمی آری
از تن نیمه جان و مجروحت
می چکد خون و لاله می کاری
رنگ و رویت چه زرد و گلگون است
به گمانم هنوز بیماری
حال تو خوب می شود آقا
عمّه ات می کند پرستاری
ردّ اشکی که روی گونۀ توست
یعنی اینکه ز گریه سرشاری
شام و کوفه چه بر سرت آمد؟
که تو از زندگانی بیزاری
تعداد بازديد : 149
دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت: 9:37
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب