تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
مصیبت، طاقتش را سر می آورد
که با خود یک دل پرپر می آورد
از آن تن های غرق خون! بمیرم
هزاران تیر باید در می آورد
تنت خورشیدِ دشت کربلا بود
نه غسل و نه کفن در خون رها بود
بگو ای زینت دوش پیمبر
کجا شایسته ي تو بوریا بود؟
چه باید کرد با این خون جاری
تن خورشید و صدها زخم کاری
به روی خاک گفتم صورتت را ...
الهی من بمیرم سر نداری
یوسف رحیمی
تعداد بازديد : 153
شنبه 18 آذر 1391 ساعت: 9:16
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب