قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه
قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر

به نام حضرت معشوق، اسم انشا؛ سر

مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه ست

فرات ، علقمه، گودال، دست سقا، سر

نوشتم از سر خط با مداد قرمز رنگ

به جای جمله ی سرمشق؛ «آب بابا سر»

به روی خاک خرابه نوشت یک جمله:

«رقیه! گریه نکن جان عمه! امضا؛ سر»

چه حکمتی ست در این قتلگاه یا الله!

که بوی چادر خاکی گرفته سرتاسر

(و کاف ؛ کوچه و ها؛ هرم آتش و یا؛ یاس

و عین و صاد؛ علی، صبر بعد زهرا، سر)

چه اشتراک عجیبی که این پدر وَ پسر

به سوی فاطمه رفتند هر دوتا با سر

تمام شد غزل و من دوباره می بینم

که باز آمدم اینجا؛ درست بالاسر!

 

شاعر : پیمان طالبی


تعداد بازديد : 279
سه شنبه 07 آذر 1391 ساعت: 9:56
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف