حضرت رقیه س

حضرت رقیه س

حضرت رقیه س

حضرت رقیه س

حضرت رقیه س
حضرت رقیه س
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت رقیه س

بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم

دست شستم از دو عالم چون ترا دربر گرفتم

یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت

خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم

هر چه کردم جستجو انگشت انگشتر ندیدم

پس سراغ حضرتت از عمّه مضطر گرفتم

در مقام قرب بودم مات جسم چاک چاکت

تا برای شیعیان پیغام زان حنجر گرفتم

سوختم آتش گرفتم چون شنیدم ناله تو

ز اولین پیغام تو دستور تا آخر گرفتم

داشتم میمردم از غم در کنار کشته تو

لب بر آن خنجر نهادم زندگی از سر گرفتم

بر تن آزردة من بوسه میزد تازیانه

من برای توشة ره بوسه زان پیرک گرفتم

بسکه سیلی زد عدو در راه وصلت بررخ من

صورتم نیلی شده سنّت ز نیلوفر گرفتم

خواهر کوچکترم چون دید رأست در خرابه

داد جان در پیش رویم من غمی دیگر گرفتم

خوش بحال او که جان را کرد قربان سرتو

من گر آنجانم که ماندم قبر تو در بر گرفتم

این من و این جان ناقابل فدای خاک کویت

تا نپنداری که جز تو مونس دیگر گرفتم

مجلس نامحرمان دیدی مرا بازوی بسته

آستین را پیش رویم همچنان معجر گرفتم

خوب میخواندی تو قرآن ای فدای اشک چشمت

تا میان طشت زر بودی تو من آذر گرفتم

ای پدر بعد از تو من دیگر نخواهم زندگی

مرگ رازین زندگانی ای پدر خوشتر گرفتم

لا ادری


تعداد بازديد : 193
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 7:02
نویسنده:
نظرات(0)
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف