ي آسمان سرخ شب هاي محرّم
عقده گشائي كن ز سوداي محرّم
اشك ملائك را ببار از آستانت
بر بالهاي سوخته ، آواي محرّم
آتش نمي باري دگر از بام و ديوار
ما را نمي خواني به صهباي محرّم
اين روضه ها جان مي دهد دين خدا را
اين نوحه و دم هاست گوياي محرّم
مقتل همين جا در درون تكيه ي ماست
در تكيه ي دلهاست غوغاي محرّم
ما را سوار كشتي ارباب كردند
روزي كه طوفان شد به درياي محرّم
در عالم زر هستي ما را خريدند
در دل نشست آن روز غم هاي محرّم
داني چه روز از كربلا سهم من و توست
روزي كه جان ما رود پاي محرّم
وقتي كه ماه و سال را مي آفريدند
بالاتر از هر ماه شد جاي محرّم
*: حاج منصور ارضي