آقا نميشود كه تو دريا كني مرا؟
امشب دخيل چادر زهرا كني مرا؟
آماده ام كه جان خودم را فدا كنم
امشب بيا كه بي و سر و بي پا كني مرا
اقا دلم گرفته از اينجا مرا ببر
من را ببر كه بي غمِ دنيا كني مرا
سوگند خورده ام که فدایت شوم حسین
سوگند خورده ای که تو آقا کنی مرا...
«غير از غلامي تو به دردي نميخورم»
آقا مخواه تا ز سرت وا کنی مرا
من نوكر تو بوده ام از كودكي حسين
مجنون تو شدم كه تو ليلا كني مرا
قلبم شكسته تا كه شنيدم به ني شدي
يك عمر حاضرم كه به ني ها كني مرا
شاعر : جواد دیندار