loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 315 پنجشنبه 11 آبان 1391 نظرات (0)

میرسد بر گوش بانگ قافله

نیست حرفی از جدایی فاصله

دست دختر وصله ی دست پدر

بی خبر از درد پا و آبله

لحظه زیبا میگذشت اما چه سود

دست هایی در کمین حیله بود

شوکت زینب محیا بود و بس

سایه ی عباس بر پا بود و بس

شبه پیغمبر به روی مرکبش

در مصاف اربا اربا بود و بس

ناگهان بغضی گلویی را گرفت

رشته ی هر گفت و گویی را گرفت

با نگاهش دیده ای تر شد ولی

چهره ای حیران و مضطر شد ولی

شایدم راز نهان کودکی

بر غم این غصه بستر شد ولی...

کربلا فصل کبود زینب است

درکی از عمق شهود زینب است

میرسد کم کم زمانی که کمان

میرود مردی به جان بازی جان

اکبرش کو اصغرش کو ناگهان

دیده شد هفتاد و دو سر بر سنان*

خیمه بازاری مثال شام شد

هتک حرمت ها همه انجام شد....

* سنان : نیزه

مهرشاد واحدی ( بی وفا )

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 64
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 900
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,963
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 83
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 13,364
  • بازدید ماه : 20,691
  • بازدید سال : 395,491
  • بازدید کلی : 22,642,452