بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند بر مه و مهر فلك سای سر خود كه ت

بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند بر مه و مهر فلك سای سر خود كه ت

بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند بر مه و مهر فلك سای سر خود كه ت

بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند بر مه و مهر فلك سای سر خود كه ت

بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند بر مه و مهر فلك سای سر خود كه ت
بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند بر مه و مهر فلك سای سر خود كه ت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند بر مه و مهر فلك سای سر خود كه ت

بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند

ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند

بر مه و مهر فلك سای سر خود كه تو را

داده دلدار جهان، نَيّر تاباني چند

خاك تو، واد مقصود مهين قافله‌ای است

كه نمودند همب طیّ بيابانی چند

پس از اين، كرببلا! با سر و سامان گردی

كه شوی خواب‌گه بی سر و سامانی چند

تيره رخسار فرات تو شود ! گر نكند

رحم بر تشنگی كودك عطشانی چند

چند روز دگر، اين جاست كه بر عرش رَود

ز جگر سوختگان ، ناله و افغانی چند

اندر اين جاست كه از داغ جوانان حسين

تا به دامن بشود چاك ، گريبانی چند

اندر اين جاست كه بشكفته شود از دم تيغ

ز گلستان نبی ، غنچه‌ی خندانی چند

لاله‌زار شه خوبان شوی ، اي كرببلا !

چند روز دگر از خون جوانانی چند

چون سكينه به بر پيكر صد پاره‌ی شاه

بنشينند هزاران نواخوانی چند

گيسوی حور به فردوس، پريشان گردد

ز غم بی كسی موی پريشانی چند

ای حسينی ! كه بخوانده است سرت بر سر نی

به راه شام بلا ، آيه ‌ی قرآنی چند

صله كن لطف به «خوشدل» كه به غمگينی ساخت

ز بيان غم تو، دفتر و ديوانی چند


تعداد بازديد : 169
چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت: 8:24
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف