زبانحال حضرت زینب (س) با برادر
بس کن حسین در دهنت نیزه رفته است
در جای جای این بدنت نیزه رفته است
بس کن حسین ... سه ساله ز آه مرد
پیراهن رسول خدا را بگو که برد
نیزه درون رگ تو چه دیدنی است
فریاد العطش ز رگ تو شنیدنی است
اصلا حسین ... معجر من هم ربوده شد
فریاد غیرتت ز رگ تو شنوده شد
آخر بگو به من که انگشترت کجاست
ای مرغ عشق من تو بگو پس پرت کجاست
ای شاه سر جدا سر زینب فدای تو
از من تو جان بخواه بیا ... جان برای تو
با من بگو بگو که النگوی من کجاست
معجر برای عفت این موی من کجاست
باشد اخا جواب دلم را نمی دهی
چون نیزه ها مرا به دلت جا نمی دهی
باشد اخا تو مرا نا امید کن
رنگی بیار ، تو مویم سپید کن
مگذار خواهر تو بی سپر شود
مگذار ناله ی من بی اثر شود
سروده جعفر ابوالفتحی
حرم شاه - بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی
شایسته است ذاکران اهل بیت (ع) بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشته باشند