تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت قاسم ابن الحسن(ع)
بالاترين محله ي پرواز جاش بود
خورشيد از اهالي صبح نگاش بود
خال لبش كه ارثيه ي آفتابهاست
يك آسمان ستاره ي قطبي فداش بود
يك بند بسته ، بند دگر را نبسته است
اين اشتياق تازه ي نعلين پاش بود
كم كم بزرگ ميشود و مرد ميشود
آنقدر سنگ و تير و بهانه براش بود
افتاده بود و دور خودش داد ميكشيد
يك استخوانْ دردِ بدي در صداش بود
آن جاده اي كه ما به غبارش نميرسيم
اين نوجوان قافله در انتهاش بود
(علي اكبر لطيفيان)
تعداد بازديد : 189
دوشنبه 20 شهریور 1391 ساعت: 1:21
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب