چقدر دربه درم بشنوم صدایت را اذان به وقت تماشای چشم هایت را بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟

چقدر دربه درم بشنوم صدایت را اذان به وقت تماشای چشم هایت را بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟

چقدر دربه درم بشنوم صدایت را اذان به وقت تماشای چشم هایت را بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟

چقدر دربه درم بشنوم صدایت را اذان به وقت تماشای چشم هایت را بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟

چقدر دربه درم بشنوم صدایت را اذان به وقت تماشای چشم هایت را بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟
چقدر دربه درم بشنوم صدایت را اذان به وقت تماشای چشم هایت را بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
چقدر دربه درم بشنوم صدایت را اذان به وقت تماشای چشم هایت را بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟

چقدر دربه درم بشنوم صدایت را

اذان به وقت تماشای چشم هایت را

 

بگو که شاعرت از تو چگونه ننویسد؟

که بین هر غزلی دیده رد پایت را

 

چه می شود که سرم روی شانه ات باشد

چه می شود بکشی بر سرم عبایت را

 

قرار نیست اگر جمعه ها به تو برسند

خودت تمام کن این دور بی نهایت را

 

همین که گاه نگاهی...ـ برای من کافیست ـ

همین که پشت سر این غزل دعایت را..

 

چقدر از تو شنیدیم و گفته اند ولی

هنوز دربه درم بشنوم صدایت را...

شاعر : رضا یزدانی


تعداد بازديد : 161
یکشنبه 05 شهریور 1391 ساعت: 10:10
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف