خواهم ز گریه در بر دشمن حذر کنم
اما چگونه اهل حرم را خبر کنم؟
از ماه خون گرفته ام خون می زنم کنار
تا یک نظر دوباره به قرص قمر کنم
فریاد یا اخای تو پشت مرا شکست
این ناله بانگ انکسر ظهری ست سر کنم
" از من دو دست بر کمر و از تو بر زمین
دست دگر کجاست که خاکی به سر کند"
با صورت از فراز فرود آمدی که من
با یاد مادرم به رخ تو نظر کنم
خواندی مرا برادر و کردم یقین کنون
زهرا بود کنار تو دل پر شرر کنم
بنگر هجوم برده عدو سوی خیمه ام
باید وداع آخر خود مختصر کنم
چشمی بسوی خیمه و چشمی به علقمه
جاری ز دیدگان خود خون بصر کنم