تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
سيني بدست بود و سر کوچه ديدمش
با پرچمي که روي نگاهم کشيدمش
"آقا کمک کنيد، خدا خيرتان دهد"
او دم گرفته بود .. وَ من مي شنيدمش
سيب رسيده اي جلوي باورم گذاشت
منهم بدون هيچ تعلّل خريدمش
شب آمدم به خانه و آن سيب سرخ را
تقسيم کردم و بغل سفره چيدمش
حالا درخت سيب شده ، بار آمده است
آن ميوه اي که قبل محرم خريدمش
با پرچمي که روي نگاهم کشيدمش
"آقا کمک کنيد، خدا خيرتان دهد"
او دم گرفته بود .. وَ من مي شنيدمش
سيب رسيده اي جلوي باورم گذاشت
منهم بدون هيچ تعلّل خريدمش
شب آمدم به خانه و آن سيب سرخ را
تقسيم کردم و بغل سفره چيدمش
حالا درخت سيب شده ، بار آمده است
آن ميوه اي که قبل محرم خريدمش
روزي هزار بار مرا شُکر مي کند
اين کودکم که با غمتان آفريدمش
رفتم سراغ کودکم امروز مدرسه
سيني بدست بود و سر کوچه ديدمش
اين کودکم که با غمتان آفريدمش
رفتم سراغ کودکم امروز مدرسه
سيني بدست بود و سر کوچه ديدمش
تعداد بازديد : 157
دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت: 12:17
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب