بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو بس خون جگر براي دين خوردي تو مادر به خدا دلم شکست و مردم وقتي که

بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو بس خون جگر براي دين خوردي تو مادر به خدا دلم شکست و مردم وقتي که

بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو بس خون جگر براي دين خوردي تو مادر به خدا دلم شکست و مردم وقتي که

بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو بس خون جگر براي دين خوردي تو مادر به خدا دلم شکست و مردم وقتي که

بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو بس خون جگر براي دين خوردي تو مادر به خدا دلم شکست و مردم وقتي که
بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو بس خون جگر براي دين خوردي تو مادر به خدا دلم شکست و مردم وقتي که
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو بس خون جگر براي دين خوردي تو مادر به خدا دلم شکست و مردم وقتي که

بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو

بس خون جگر براي دين خوردي تو

مادر به خدا دلم شکست و مردم

وقتي که در آن کوچه زمين خوردي تو

شاعر: سيد مجتبي شجاع

صد داغ به روي جگرش مي افتد

در کوچه حسن تا گذرش مي افتد

در گوشه ي خانه مي رود مي گريد

وقتي که به ياد مادرش مي افتد

شاعر: سيد مجتبي شجاع

بارغم دل نبُرده ای حق داری

از داغ گلی نمُرده ای حق داری

در روضه ی فاطمه اگرخاموشی

سیلی ز کس نخُورده ای حق داری

شاعر: سيد مجتبي شجاع


تعداد بازديد : 147
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:08
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف