ولادت پیامبر اکرم ص - 2

ولادت پیامبر اکرم ص - 2

ولادت پیامبر اکرم ص - 2

ولادت پیامبر اکرم ص - 2

ولادت پیامبر اکرم ص - 2
ولادت پیامبر اکرم ص - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
پیامبر اکرم(ص)-مدح تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری ستاره ای به زمین، آفتاب یا قمری به خوبی همه خوبا

پیامبر اکرم(ص)-مدح

 

تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری

ستاره ای به زمین، آفتاب یا قمری

به خوبی همه خوبان روزگار قسم

که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب تری

رواق دیده و محراب ابرویت گویند

که هم تو کعبۀ دل هم تو قبلۀ نظری

نماز نافله ی شب به رؤیت تو خوش است

که عاشقان خدا را ستارۀ سحری

به هر چمن که گذر می کنم تو سر و چمن

به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه گری

چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم

که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری

تو را مقایسه با دلبران روا نبود

که دلبران جهان دیگرند و تو دگری

به لاله زار نبوّت که باغ سبز خداست

تو اوّلین شجر استیّ و آخرین ثمری

تو پیشتر ز رسولان رسول حق بودی

تو تا خداست خدا همچنان پیامبری

منم که با تو و پیوسته از تو بی خبرم

تویی که از دل «میثم» هماره با خبری

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 173
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:17
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-ولادت افتاده ز نو شور دگر در سر هستی جان رقص کنان آمده در پیکر هستی انوار خدا سر زده

پیامبر اکرم(ص)-ولادت

 

افتاده ز نو شور دگر در سر هستی

جان رقص کنان آمده در پیکر هستی

انوار خدا سر زده از منظر هستی

بخشیده به جان فیض دگر داور هستی

خوشتر ز جنان گشته جهان بشریّت

کز عالم جان آمده جان بشریّت

خیزید ز وصف رخ دلدار بگویید

با مشعل قرآن ره توحید بپویید

ز آیینۀ دل تیرگی شرک بشویید

ای گمشدگان گمشدۀ خویش بجویید

کان ماه مبارک به مبارک سحر آمد

از شوق رخش خنده ز خورشید بر آمد

دانی ز چه شیطان همه در جوش و خروش است

دانی ز چه آتشکدۀ فارس خموش است

یعنی که یم رحمت توحید به جوش است

خاموش که آوای خداوند به گوش است

این مشعل انوار سماوات و زمین است

خاموشی آتشکدۀ فارس از این است

بر خیز که شد نخل غم دل شجر طور

تا چند جفا و ستم و دشمنی و زور

تا چند به پا سلطۀ ظلمت عوض نور

تا چند شود خوابگه دختر کان گور

تا چند به زندان هوس ها شرف زن

تا چند ستم پیشه زند کوس عدالت

تا چند فرو مایه زند لاف جلالت

تا چند بدان بی پدران فخر و اصالت

بر خیز که سر زد به جهان نور رسالت

این پیک نجات است که از راه برآمد

پیغام بر آرید که پیغامبر آمد

در خلوت شب آمنه زیبا پسری زاد

تنها نه پسر بر بشریّت پدری زاد

در فتنۀ بیداد گران دادگری زاد

چشم همه روشن که چه قرص قمری زاد

دست ازلی پرتوی از نور بر افروخت

رخشنده چراغی به نجات بشر افروخت

خورشید وجود آمد و دنیای عدم سوخت

برقی زد و اوراق جنایات و ستم سوخت

در پرتو انوار خدائیش صنم سوخت

ظلم و ستم و سرکشی و کبر و منم سوخت

در مکّه عیان گشت جمال احدیّت

بخشید به هر نسل فروغ ابدیّت

ای بحر شرف موج بزن گوهرت آمد

ای بتکده نابود که ویرانگرت آمد

ای جامعه خوشنود که پیغمبرت آمد

ای گمشده بر خیز زره رهبرت آمد

ای آمنه بگشای به تکبیر زبان را

ای حمزه بزن بر سر بوجهل کمان را

این است که دعوت ز هلاکت به بقا کرد

این است که از خلق ستم دید و دعا کرد

این است که از خلق خطا دید و عطا کرد

این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد

این است که جاریست به لب بانگ نجاتش

از غار حرا تا شب پایان حیاتش

این است که حق بینی و روشنگری آموخت

این است که دانایی و دانشوری آموخت

این است که هر گمشده را رهبری آموخت

این است که افتادگی و سروری آموخت

این است که آموخت به ما بت شکنی را

این است که بگرفت زما، ما و منی را

این است همان بحر که وحیش گهر آمد

این است چراغی که به دل جلوه گر آمد

این است یتیمی که به عالم پدر آمد

این است همان نخل که علمش ثمر آمد

این است همان نور که روشنگر کُل بود

این است همان طفل که استاد رُسل بود

تا مکتب آن هادی کل راهبر ماست

تا سایۀ آن شمسِ دو گیتی به سر ماست

تا پرتو این نور چراغ سحر ماست

ما امّت او، او به دو عالم پدر ماست

از شایعه و فتنۀ دشمن نهراسیم

غیر از ره اسلام رهی را نشناسیم

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 153
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:16
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-مدح ای جز به احترام، خدایت نبرده نام وی سلك انبیا ز وجود تو با نظام در دست عقل، نور م

پیامبر اکرم(ص)-مدح

 

ای جز به احترام، خدایت نبرده نام

وی سلك انبیا ز وجود تو با نظام

در دست عقل، نور مساعی تو چراغ

بر كام نفس، حكم مناهی تو لگام

از آتش سنان تو یك شعله نور صبح

وز پرچم سیاه تو یك تار زلف شام

فتراك‌ 1 توست عروه وثقی 2 كه جبرئیل

در وی زند ز بهر شرف دست اعتصام 3

گر صورت تو رحمت عالم نیامدی

از حضرت خدای كه دادی به ما پیام؟

چل روز از آن سبب گل آدم سرشته شد 4

تا قصر دین به خشت وجودت شود تمام

ای نقش كرده بر صفحات وجود خویش

عرش مجید نام تو را از برای نام

پر جوش دیگ سینه چه داری كه می‌پزند

در مطبخ «ابیت 5» تو را گونه گون طعام

در موكب جلال تو از عجز بازماند

روح القدس به منزل الاّله مقام 6

نزدیك تو چه تحفه فرستیم ما ز دور؟

در دست ما همین صلوات است، و السلام

عیسی ز مقدم تو به ایام مژده داد

ازیمن آن سخن نفسش جان به مرده داد

ای كرده خاك پای تو با عرش همسری

ختم است بر كمال تو ختم پیمبری

در معرض ظهور نكرد از علوّ قدر

با آفتاب، سایه شخصت برابری

باد صبا ببست میان نصرت ترا

دیدی چراغ را كه دهد باد یاوری؟

دریای وحی را شده، غوّاص، جبرئیل

جوهر كلام حق و زبان تو جوهری

تو كرده از تواضع درویشی اختیار

وز همّت تو یافته دریا توانگری

بر عزم قاب قوسین 7 اندر دمی لطیف

چون تیربر گذشته زافلاك چنبری

بر راه تو نهاده فلك صد هزار چشم

تا جز فراز دیده او گام نسپری

هر هفت كرده 8 چرخ و به راه تو آمده

بر آرزوی ان كه در او بو كه‌ 9 بنگری

تو بر گذشته فارغ و آزاد از همه

جایی كه جبرئیل ندانست رهبری

بی‌واسطه رسیده به صندوق سرّ تو

چندان جواهر كرم و بنده پروری

در حضرت الهی چون ما به حضرتت

در بند عجز كرده زبان ثناگری

برهان معجز تو كلام الهی است

نه چون كلیم و ذوالنون از مار و ماهی است 10

ای با علوّ همت تو آسمان زمین

و ای گام اوّلین تو بر چرخ هفتمین

روح‌الله ار ز آستی مریم آمده است

صد مریم است روح تو را اندر آستین

محبوب حق شد آنكه تو را كرد پیروی

وه كز كجاست تا به كجا منصبی چنین

تقدیر بر كشیده به میزان همّتت

وز پرّ پشّه بود سبك مایه‌تر زمین

ای تیر دیده دوز تو از كیش "مارمیت‌ 11"

وای سنجق 12 سپاه تو خیل مسوّمین 13

از شرح لفظ تو دهن نقل پر شكر

و زیاد خلق تو نفس عقل عنبرین

عزم درست تو ز پی نصرت صوات

بر هم شكسته لشكر كفر خطا چو چین

پیروزه فلك بنسودی كف وجود

نام «محمّد » ارنبدی نقش آن نگین

آدم كه دانه یی ز بهشتش بدر فكند

از خرمن شفاعت تو هست خوشه چین

ظلمت زدای عالم جانی از آنكه هست

لفظ تو آفتاب و نفس صبح راستین

تلقین ذكر كرده كفت سنگریزه را 14

انبار رزق كرده دلت ظلّ نیزه را 15

من بنده گرچه نظم ثنای تو می‌كنم

نظم ثنای تو نه سزای تو می‌كنم

تو  فارغی ز مدح چو من صدهزار، لیك

من خود تقرّبی به خدای تو می‌كنم

خود را بزرگ می‌كنم اندر میان خلق

نه آنكه خدمتی ز برای تو می‌كنم

بسیار هرزه گفته‌ام از بهر هر كسی

اكنون تداركش به ثنای تو می‌كنم

از بهر نیكنامی دنیا و آخرت

نام بزرگ خویش گدای تو می‌‌كنم

من بس نیازمندم و خلق تو بس كریم

روی طمع بسوی سخای تو می‌كنم

درمانده‌ام به دست غریمان مظلمه 16

دریوزه‌ای ز كوی عطای تو می‌كنم

ناموس من مبر كه همه عمر پیش خلق

دعوی بندگی و ولای تو می‌كنم

شرمنده گناهم و آلوده خطا

وآنگه چه آرزوی لقای تو می‌كنم

دانم كه نا امید نگردم زلطف تو

گر استعانتی به دعای تو می‌كنم

شرط شفاعت تو ز ما گر كبائر است

با ما بسی متاع از این جنس حاضر است

 

پی‌نوشت‌ها:

1- فتراك: حلقه جلو زین كه شكار بدان بندند- شكارنبد.

2- عروه وثقی: دستاویز استوار.

3- اعتصام: چنگ در زدن.

4-اشاره است به حدیث قدسی: خمّرت طینة آدم بیدیِّ اربعین صباحاً.

5- اشاره است به حدیث نبوی صلّی الله علیه و اله. ابیت عند ربی هو یطعمنی و یسقینی: "شب نزد پروردگارم بسر آوردم، او امر طعام داد و آب نوشانید."

6- اشاره دارد به آیه مباركه: و ما منّا الا له مقام معلوم آیه 163 سوره صافات.

7- اشاره است به معراج و رسیدن به مقام قرب حضرت حق و آیه شریفه 9 از سوره نجم فكان قاب  قوسین اوادنی: "تا شد به اندازه پهنای دو كمان یا  نزدیكتر،"

8- با هفت قلم آرایش كرده: حنا- وسمه- سرخاب- سفیدآب- سرمه- زرك و غالیه.

9- بوكه : باشد كه، شاید كه.

10- اشاره است به اژدها شدن عصای حضرت موسی(ع) و افتادن حضرت ذوالنون (یونس) به كام ماهی.

11- اشاره است به آیه 17 از سوره انفال: فلم تقتلوهم ولكن الله قتلّهم و ما رمیت اذرمیت ولكن الله رمی.

12- سنجق: علم و درفش و رایت.

13- خیل مسوّمین: در قرآن مجید آمده است: بلی ان تصبر او تنّقوا و یا توكم من فور هم هذا یمددكم ربّكم بخمسة الاف من الملائكة مسوّمین: «فرشتگان نشان داری كه برای یاری مسلمانان به امر خدا آمدند.» (آیه 125، سوره آل عمران(

14-اشاره است به تسبیح گفتن سنگریزه در دست پیامبر صلّی الله علیه و اله.

15-اشاره است به حدیث: بعثت بی یدی الساعة بالسیف حتی بعبدالله تعالی وحده لا شریك له جعل رزقی تحت رمحی و جعل الذل و الصغار علی من خالف امری (جامع صغیر، ج1 ص125).

 

16-غریمان مظلمه: وام خواهان، آنان كه از سوی دستگاه دیوانی تاوان و غرامت مطالبه می‌كنند

 

کمال الدین اصفهانی (خلاق المعانی)

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 115
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:15
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-مدح ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت هم پای رسل بسته

پیامبر اکرم(ص)-مدح

 

ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت

ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت

هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت

هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت

پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت

حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت

در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را

در وصف تو می خوانم ماکان محمد را

خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند

تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند

جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند

بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند

حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند

حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند

با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را

فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم iرا

ای روح قدس را بال از طایر اقبالت

آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت

این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت

خادم شده جبریلت سائل شده میکالت

حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت

شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت

احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد

روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد

بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو

قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو

مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو

قانون نبوت را قاضی تو و داور تو

خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو

ما ذره ناچیز و خورشید منور تو

ای در همه جا با ما از خویش مران ما را

چون ذره جدا گردد از مهر  جهان آرا

تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی

تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی

تو آینه حقی تو صاحب آئینی

تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی

دارنده و الیلی آرند و التینی

مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی

تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در

زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر

طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو

بشکافته دریا را موسی به عصای تو

بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو

از چاه برون آمد یوسف به دعای تو

داود ز بورش را خوانده به نوای تو

یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو

داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد

زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد

ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را

ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را

دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را

جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را

قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را

لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را

ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو

گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو

ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو

ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو

سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو

با وحی کند پرواز کعراج خیال تو

مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو

ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو

فرمانده افلاکی ماه کره خاکی

چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی

ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم

ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم

خار تو گل عالم خاک تو گل آدم

هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم

لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم

برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم

نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی

چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی

ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت

ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت

سوگند به رخسار خونین و دل تنگت

با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت

کفار جهان با هم دارند سر جنگت

آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت

جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان

یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن

بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین

پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین

آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین

هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین

گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین

فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین

بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده

تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده

ای دست احد ما را با هم ید واحد کن

بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن

پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن

در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن

سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن

وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن

اجرای کمال دین در همت ما باشد

احیای همه عالم در وحدت ما باشد

تا چند ستمکاری از دشمن دون آید

ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید

وز دیده این امت درد فریاد درون کن

ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید

از سینه اهل درد فریاد درون آید

ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید

پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد

تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 113
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:14
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت آمد خبر که روز بشر بعد انبیا شب بود عالم بدون پرتو انوار مصطفا شب ب

پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت

 

آمد خبر که روز بشر بعد انبیا شب بود

عالم بدون پرتو انوار مصطفا شب بود

با آمنه تمامیِ خلقت در انتظار صبح

مهتاب تا سحر همه دم همنوای با شب بود

جبریل بود و بال گرفتن به بیت عبدالله

بیتی که میزبان هبوط فرشته ها شب بود

می رفت مادر و پسر از راه دور می آمد

خورشید پشت پردۀ پنهانی خدا شب بود

تایید شد ، مشاهده شد ، نور لیلة الاسری

احمد رسید ، ورنه هنوز آسمان ما شب بود

صبح آمد و خوش آمد و احمد به حمد سرمد شد

در سجده رفت و ذکر گرفت ، علی محمد شد

شکر خدا که رفت شب و روزگار ما شد صبح

معنا گرفت فصل ربیع و بهار ما شد صبح

آری "نگار ما که به مکتب نرفت و خط ننوشت"

یک غمزه کرد و شب ز نگاه  نگار ما شد صبح

خاتم رسید و خاتمۀ جاهلیّت امضا شد

با دوستان آل محمد قرار ما شد صبح

مکه نه ، بلکه عالم امکان ز نور او روشن

در سایه سار طلعت رویش ، مدار ما شد صبح

در پرتو محمد و صادق طلوع فجر آمد

یعنی به یمن آل علی انتظار ما شد صبح

باید ستود از دل و جان این دو جلوۀ رب را

بنیانگذار مکتب و بنیانگذار مذهب را

باید سرود:نقطۀ پرگار معرفت احمد

باید نوشت:دیدۀ بیدار معرفت احمد

باید سرود: ناشر آیات کبریا صادق

باید نوشت: بحر گهربار معرفت احمد

باید سرود: فاطمه را علت بقا صادق

باید نوشت: محور و معیار معرفت احمد

باید سرود: جلوۀ خیبر گشای ما صادق

باید نوشت: حیدر کرار معرفت احمد

باید سرود: بانی تکرار کربلا صادق

باید نوشت: مظهر آثار معرفت احمد

هر چارده جمال خدا را در این دو باید دید

هر چارده جلال خدا را در این دو باید دید

کسری شکست و معجزه ها یک به یک فراوان شد

بتها فرو نشست و تبِ بندگی نمایان شد

آتشکده خموش و حرارت به سینه ها روشن

خشکید رود ساوه و دریای عشق جوشان شد

از تخت سلطنت همه شاهان بزیر افتادند

لال از مهابتِ خبرِ حق ، زبان آنان شد

اصحاب فیل صیدِ اَبابیل شد در این ایام

قومی که زیر بارش سجّیل[1] ، سنگ باران شد

شد سحرِ ساحران همه با علم کاهنان باطل

باطل گریخت از ره و حق ، آشنای انسان شد

اینهاست گوشه ای از جلالات احمد مختار

اینهاست شمه ای از کرامات حیدر کرار

ما را برای یاری دین رسول جان دادند

با صد هزار معجزه ، حق را بما نشان دادند

دیگر کسی بهانه ندارد که من نفهمیدم

زیرا برای فهم مسائل اماممان دادند

در فتنه های جنگی و در فتنه های فرهنگی

ما را امام و رهبر و هم تیغ و هم بیان دادند

باید قدم نهاد به راه بصیرت دینی

اهل بصیرتند که بر دین خود امان دادند

هرکس به عمر خویش زمانی به کربلا آید

در کربلای خویش خوشا عاشقان که جان دادند

تا کربلای چند بجوئیم این سعادت را

تنها ولایت است که بخشد مِی شهادت را

 

محمود ژولیده

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 283
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:13
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-مدح گذشت رفرف طبعم به بام عرش علا به نام نامی سبحان ربی الاعلی غذا دهنده مور ضعیف در

پیامبر اکرم(ص)-مدح

 

گذشت رفرف طبعم به بام عرش علا

به نام نامی سبحان ربی الاعلی

غذا دهنده مور ضعیف در دل سنگ

فنا کننده خصم قوی به باد فنا

برون کشنده ناقه ز سنگ سینه کوه

عیان کننده اژدر به چوپ خشک عصا

مهیمن است و عزیز و حکیم و قدوس است

در آن کتاب که خود گفته نحن نزلنا

به پیش حکمش هر سرو قامتی خاصع

به ذکر حمدش هر سنگ ریزه ای گویا

زدست غیب همی رزق دائمی بخشد

به مور در دل سنگ و به وحشی صحرا

خبیر سر درون پرده پوش عیب برون

علیم عالم غیب و قدیر براشیا

به موریانه دهد قدرتی که بتواند

ز اوج تخت به زیر آورد سلیمان را

صفیر مرغ دل هستی از ترانه اوست

به موج موج فضا با نوای روح فزا

گذشته عمر به جرم و خطا و غفلت و جهل

نکرده عبد گنهکار خویش را رسوا

زهی عطا که به ادعونی استجب لکمش

کشیده دست نوازش به روی اصل خطا

از آن زمان که بشر خلق گشته تا امروز

همیشه عفو از او بوده و خطا از ما

نه تاکنون همه دم هست کار او بخشش

که بحر رحمت و عفوش همیشه جوشد تا

شده است بندگیش آورم بجا؟ هیهات

برد مرا سوی دوزخ بدان کرم؟ حاشا

به درد او همه حمدم دوای او همه شکر

که گه به درد نوازش کند گهی به دوا

اگر فرشته طبعی که در وجود من است

مدد بگیرد از حی قادر توانا

به بامداد که سر می کشدفرشته نور

ز جیب مشرق با طلعتی جهان آرا

همی خرامد و از پیکر لطیف سپهر

به خنده خنده برون آورد لباس عزا

گهی که از نفس روح بخش عیسی صبح

جهان هستی بهتر ز وی شود احیا

گهی که سینه تاریک شب ز نیزه خور

شکافت چون دل دریا به معجز موسی

گهی که می شود از مصر عالم مشرق

جمال یوسف گمگشته افق پیدا

گهی که غنچه زند خنده بر هزار شود

به صد هزار زبان گرد آن قصیده سرا

قصیده گویم در مدح سید لولاک

چکامه آرم در نعمت خواجه دو سرا

سفیر خالق ارض و سما ابوالقاسم

خدا یگان همه انبیا رسول خدا

زبان گرفته ملائک به مدح وی شب و روز

چنانکه ذکر خداوند را به صبح و مسا

امین اول عالم  پیمبر خاتم

سفیر اخر یزدان مقرب اولی

به هفت چرخ نبوت خدیو در همه دم

به نه سپهر رسالت رسول در همه جا

نظام شرک ز توحید او به استهلاک

قوام عدل ز قرآن او به اعرب بودبنده عزی

به خون همه شد تشنه طوایف از هر سو

به جنگ هم همه راهی قبایل از همه جا

زنان برهنه به گردحرم طواف کنان

حرم به آنهمه پاکیش خانۀ بتها

فدای جهل پدر دختران زنده به گور

ز چشم مادر جاری سرشک خون بالا

غرور و نخوت و کبر و جنایت و پستی

قمار و مستی و رقص و شراب و زنا

نه دوستی نه حقیقت نه آبرو نه شرف

نه علم بود و نه دانش نه روشنی نه صفا

ز جمع عالمیان رخت بسته بود شرف

زچشم آدمیان رو گرفته بود حیا

درون تیرگی انسان روشنی می سوخت

فراز تخته سنگی کنار غار حرا

یتیم دوده هاشم ولی به خلق پدر

چراغ دیده آدم ولی به ره تنها

به سر هواش که از پای خلق گیرد بند

به لب دعاش که بخشئ نجات انسان  را

شسته بود که ناگاه نغمه ای جانبخش

طنین فکند به گوشش ز موج موج فضا

ندا رسید که ای رسته از خود اقرا

بخوان به نام خدواندگار بی همتا

بخوان محمد اقرا و ربک الاکرم

بخوان محمد آری بخوان به نام خدا

بخوان به نام خدایی که با قلم گردید

برای انسان در سیر علم راهنما

بخوان محمد اینک خدای بنهاد

به فرق شخص شخیص تو تاج کرمنا

بخوان محمد اینک تویی سراج منیر

بخوان محمد اکنون تویی چراغ هدا

بخوان محمد الحق تویی بشیر نذیر

بخوان محمد بالله تویی رسول خدا

بخوان محمد پایان گرفت ظلم و ستم

بخوان محمد آغاز شد صدق و صفا

بخوان محمد تا کی جهان به چنگ هوس

بخوان محمد تاکی بشر اسیر هوا

فرشته رفت و محمد به گرد خود نگریست

زهر وجود مر او را رسد درود و صلا

ز سنگ و کوه و در و دشت و دامن خشکی

ز رود و چشمه و موج و کرانه دریا

گرفته اند به مدحش زبان به صوت ملیح

گشوده اند به وصفش دهان به بانگ رسا

به خانه آمد و پیچید جامه برتن و خفت

که از فرشته وحی آمدش دوباره ندا

که ای گلیم بر اندام خویش پیچیده

زجای برخیز و بزن بر تمام خلق صلا

ز جای خیز و جهان را بکن ز کفر تهی

ز جای خیز و بشر را نما ز شرک رها

ز جای خیز و بخوان آنچه را خواست بشر

ز جای خیز و سخن را شروع کن از لا

الا محمد اینک کتاب توست به دست

الا محمد اینک  نوای توست به پا

الا محمد اینک سراج توست منیر

الا محمد اینک بنای توست بجا

الا محمد بوجهل ها بر آن شده اند

که از تو امت اسلام را کنند جدا

الا محمد بتها دوباره می خواهند

زنند لاف خدایی به امتت همه جا

الا محمد باز از درون برآر سخن

الا محمد باز از خدا زبان بگشا

قسم به کعبه و آثار جاودانه او

قسم با اقرا و آوای وحی و غار حرا

به ذات قادر منان به جان ختم رسل

به زهد و پاکی حیدر به عصمت زهرا

به آن صحابه که در خط مرتضی بودند

به عزت حسنین  و به زینب کبرا

به اولیاء اللهی به انبیاء سلف

به جبرئیل و به لوح و قلم به ارض و سما

به مکه و به منا و به مشعر و به عرفات

به یثرب و نجف و کاظمین و کرببلا

به طالبی که فنا گشت در مسیر طلب

به عاشقی که بلی گفت در طریق بلا

به کشته ای که خونش حیات داد به دین

به زنده ای که ز عزمش ثبات داد به ما

به اشک چشم یتیمان به دختران حسین

به خون پاک شهیدان به سیدالشهدا

به آن تنی که نهان شد ولی به قلزم خون

به آن سری که جدا شد ولی ز راه قفا

به عون و جعفر و عباس و قاسم و اکبر

به هر شهید که در این طریق گشت فدا

که در طریق رسول و کتاب و عترت اوست

بزرگی و شرف و اقتدار ملت ما

بجز ره نبی و اهل بیت او "میثم"

به هر طریق که رو آوری خطاست خطا

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 151
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:13
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رسول(ص)-ولادت جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد به زمین آمده و نُقل طرب می ریزد دارد از نخل خب�

حضرت رسول(ص)-ولادت

 

جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد

به زمین آمده و نُقل طرب می ریزد

دارد از نخل خبرهاش رُطب می ریزد

خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد

آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای

آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای

پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند

ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند

بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند

جلوی بتکده ها باز تبرها جمع اند

ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند

لات و عزّی و هبل ، سجده کنان افتادند

«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست

چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست

رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست

چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست

ای که در دلبری از ما ید طولی داری

«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»

هدف خلقتی و «خواجه ی لولاک» شدی

«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی

یکی یک دانه ی حق ، محور افلاک شدی

در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی

ما که از باده ی پیغمبری ات مدهوشیم

فقط از جام تولای تو مِی می نوشیم

تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد

از کرمخانه ی تو هیچ زمان کم نرسد

به مقام تو که درک بنی آدم نرسد

پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد

شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی

به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی

آمدی امر نمایی که امیر است علی

ولی الله وَ مولای غدیر است علی

اوج فتنه بشود باز بصیر است علی

صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی

چه بلایی به سر اهل هنر آورده

ذوالفقارش که دمار از همه در آورده

«اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود

حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود

یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود

دوستی علی و فاطمه منشور تو بود

ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم

تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم

پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند

اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند

نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند

نوه هایت همگی سیّد و سرور ماندند

ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟

صاحب کوثری و حضرت زهرا داری

ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است

ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است

یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است

می نویسم که اویس قرنت را عشق است

بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی

حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی

زندگی تو که انواع بلاها را داشت

با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت

خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت

صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت

بُت پرستی که برای تو رجز می خواند

به خدا مال زدن نیست خودش می داند

ای که در شدّت غم «چهره ی بازی» داری

چون مسیحا چه دم روح نوازی داری

تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری

به فلانی و فلانی چه نیازی داری ؟!

کوری چشم حسودان زمین خورده و پست

افتخار تو همین بس که کلامت وحی است

عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد

قمر روی تو مهتاب عمل می آرد

خم ابروی تو محراب عمل می آرد

خاک پای تو زر ناب عمل می آرد

همه ی عشق من این است مسلمان توام

عجمی زاده و همشهری سلمان توام

 

محمد فردوسی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 144
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:12
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-اعیاد یار آمده و نگار هم می آید با آمدنش بهار هم می آید احیاگر دین احمدی یعنی که آن د�

امام زمان(عج)-اعیاد

 

یار آمده و نگار هم می آید

با آمدنش بهار هم می آید

احیاگر دین احمدی یعنی که

آن دلبر تکسوار هم می آید

 

محمد مبشری

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 121
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:11
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت شمس رویت همیشه تابنده است ابرویت ذوالفقارِ برنده است دلت از مهر و

پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت

 

شمس رویت همیشه تابنده است

ابرویت ذوالفقارِ برنده است

دلت از مهر و عشق آکنده است

نام احمد تو را برازنده است

یا محمد که هر دو زیبنده است

مست جامت شدم خدا را شکر

صید دامت شدم خدا را شکر

بعد، رامت شدم خدا را شکر

من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

خانواده به خانه محتاج است

مو پریشان به شانه محتاج است

مرغ، بر آب و دانه محتاج است

نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

زینت دوش تو حسین و حسن

عطر تو برده عطر و بوی وطن

شاهد حرف من اویسِ قرن

بتکان باز هم عبا، دلِ من...

... بر همین عطر دلنشین بند است

خطبه های فصیح تو دریاست

خنده های ملیح تو غوغاست

سینه ی ما... ضریح تو اینجاست

رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

چشم تو کرده بر دلم اثبات

من کجا خواندن از شما... هیهات

پس نوشتم به جای این ابیات

بر محمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

راه سخت است، راهِ حل داری

میل برچیدن هُبَل داری

صحبت از رب لم یزل داری

فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

سوره خواندی و از ولی خواندی

هر کجا بی معطلی خواندی

سنگ هم خوردی و ولی خواندی

آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

بستر تو که جای هرکس نیست

منبر تو که جای کرکس نیست

پس خلافت برای ناکس نیست

لایق مسند شما پس نیست...

...غیر خیبر شکن که رزمنده است

حشر، حق است... پس اجل حق است

راه توحید از ازل حق است

الحق این حرف چون عسل حق است

حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

میوه داده است اشک و آه علی

دو جهان، شیعه شد سپاه علی

مذهب صادق است، راه علی

مثل موجی به تکیه گاه علی...

...مکتب جعفری خروشنده است

 

محمد جواد شیرازی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 165
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:10
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟ اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو ر

پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح

 

ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟

اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو

رئیس مذهب ماورئیس مکتب ما

رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

پر از صفات جمالی یکی یکی هریک

پر ازصفات جلالی دوتا دوتا هردو

چه قدر سعی نمودند سمتتان باشند

به وقت سعی همین مروه و صفا هردو

دوتا نبیِّ ولی و دوتا ولیِّ نبی

به حق که ناظر وحی اند در حرا هردو

به غیر خویش و به جز آل خویش،محترمند

فقط به خاطر زهرا برای ما هردو

ز نامهای خدا بیشتر علی گفتند

همینکه ذکر گرفتند بارها هردو

رسیده‌اند به سرمایه ی رضایت حق

فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو

اگرچه هردویشان بوده‌اند زهرایی

هزار شکر ندیدند کوچه را هردو

وَ در ارادت ما و شما همین بس که؛

گریستید به صحرای کربلا هردو

 

مهدی رحیمی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 157
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:08
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اعظم(ص)-مدح گلدسته های عرش به نام محمد است تنها خدا ی عرش، امام محمد است آنقدر دلرباست که با

پیامبر اعظم(ص)-مدح

 

گلدسته های عرش به نام محمد است

تنها خدا ی عرش، امام محمد است

آنقدر دلرباست که بال فرشته ها

همواره صید دائم دام محمد است

از او طلب نموده ای اصلا تو جام می؟!

ذکر علی علی می جام محمد است

این را خود علی به همه عاشقانه گفت:

که مرتضی عبید و غلام محمد است

حوریه چیست جز گل لبخند روی او

باغ بهشت چیست سلام محمد است

باید در آینه به جمالش نگاه کرد

باید علی شناس شد و روبه ماه کرد

 

رحمان نوری

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 257
یکشنبه 06 دی 1394 ساعت: 12:51
نویسنده:
نظرات(2)
پیامبر اعظم(ص)-مدح وحی آمده اثبات کند سروری ات را هر آیه ببوسد لبِ پیغمبری ات را هرکس که تو را دید ب

پیامبر اعظم(ص)-مدح

 

وحی آمده اثبات کند سروری ات را

هر آیه ببوسد لبِ پیغمبری ات را

هرکس که تو را دید به لبخند تو دل داد

اعجاز لقب داده خدا دلبری ات را

محتاج توأم ، سائل درمانده ی راهم

بر من بگشا دستِ گداپروری ات را

ای خاتمِ بی خاتمه ی راه نبوت

ای کاش ببخشی به من انگشتری ات را

خورشید تویی ، پس همه دور تو بگردند

با دست تهی رد نکنی مشتری ات را

هستیِ تو پاک است ، هر اندازه بگردیم

نسلِ پدری و نسبِ مادری ات را

 

مجتبی حاذق

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 157
یکشنبه 06 دی 1394 ساعت: 12:02
نویسنده:
نظرات(0)
ای آفتاب چهره ی تو رشکِ آفتاب داری به رخ ز نور الهی همی نقاب ای ماورای عقل بشر قدر و شأن تو ای در مقام

ای آفتاب چهره ی تو رشکِ آفتاب
داری به رخ ز نور الهی همی نقاب

ای ماورای عقل بشر قدر و شأن تو
ای در مقام و مرتبه،”لولاک” را خطاب

نور تجلّیات خدایی به ساق عرش؛
ای آمده ز چشمه ی افلاک، درّ ناب

حقّا وساطت تو شده وحی را دلیل
تنها وجود تو شده مظروفِ این کتاب

ای وسعت وجود تو آیینه ی جمال
هرچه به جز جلال الهیت چون سراب

شأن تو در “دَنیٰ فَتَدَلّیٰ فَقٰابَ قَوْس”
از چشم عارفان دو عالم ربوده خواب

تو آمدی و کاخ شهان گشت زیر و رو
افتاد،ولوله به دل و جان شیخ و شاب

قبل ازتو بوی خوش نشنیدی کسی به دهر
آوردی از جنان به جهان،عطر مشک ناب

فردا که ز آفتاب جزا نیست مأمنی
لطف تو می شود به سر امّتت سحاب

همچون علی که گفته “عَبیدِ محمّدم”
ما از دو عالم عشق تو کردیم انتخاب

با هرنبی اگر چه نهان بود مرتضی
بهر تو کرد جلوه خدا، با ابوتراب

بیست وسه سال از لب تو امّتت شنید
راه علیست راه مَعَ الحَقّ، ره ثواب

وحید دکامین
پ.ن
روایت شده؛ بعد از رحلت رسول خدا، شخص نامسلمان و تازه واردی در مدینه، بعد از ملاقات و پرسش هایی از امیرالمومنین علی علیه السلام، وقتی پاسخ سخت ترین سوال هایش را گرفت از حضرت پرسید: آیا تو محمدی؟
مولا این سخن را محترمانه ندانست و فرمود:
وای بر تو ! “من بنده ای از بنده های محمدم”
انا عبدٌ من عبیدِ محمّد؛

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 101
یکشنبه 06 دی 1394 ساعت: 11:48
نویسنده:
نظرات(0)
امشب رِسَد بر گوشِ ما «یا رحمتٌ لِلعالَمِین» ذکرِ ملائک در سَما: «یا رحمتٌ لِلعالَمِین» امشب تمامِ

امشب رِسَد بر گوشِ ما
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»
ذکرِ ملائک در سَما:
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

امشب تمامِ کائنات و..
آسمان ها و زمین
ممنون از لطفِ خدا
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

آید صدای قدسیان
از بین عرشِ کردگار
شادند اهلِ ماسِوا:
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

گشته پدر ، عبداللَّه و...
شد مادرش هم آمنه
خوشبخت گشتند هر دوتا
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

شد نورِ زهرا منجلی ،
آمد امامی بر علی
صاحبْ لوا و پیشوا
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

کوریِ چشمِ بولهب
کوریِ چشمانِ عدو
گردد از این پس جمله ها
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

شادیِ قلبِ آمنه ،
شادیِ زهرای بتول
امشب بگویید این نوا:
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

سینیِ اسپند ، آینه...
بر روی دستِ جبرئیل
بینِ تمامِ کوچه ها...
«یا رحمتٌ لِلعالَمِین»

 

 

پوریا باقری

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 107
شنبه 05 دی 1394 ساعت: 11:13
نویسنده:
نظرات(0)
چشم زمانه دیده رخ فتنه بارها هربارشرمسار ازاین سازوکاها تابوده امتدادشرارت دوباره هست اندیشه
 
چشم زمانه دیده رخ فتنه بارها   
هربارشرمسار ازاین سازوکاها
تابوده امتدادشرارت دوباره هست    
اندیشه های زشت دراین روزگارها
گاهی شراره های عداوت به گونه ای    
زخم زبان نشانده به قلب نگارها
گاهی به یمن باد مخالف وزیدنی    
بیتاب میشوند از پان شاخسارها
بااین زمینه حال تلاطم گرفته است   
آرامش زلال دل بیقرارها
دستان عجزوبیخردی نقش میزنند   
تصویرزشت خویش به نام بهارها
برشوره زارسفره ابلیس حاضرند    
کفتارهای بی هنرولاشه خوارها
چشمان روزگار زخاطرنبرده است   
میراث جای مانده ی ازسربدارها
مهنت کشیده قابل وبرنده(تیز) میشود   
روزی که امتحان شودازماعیارها
تن های وصله دارشده ازاهانتیم    
برمااثرنمیکند اینگونه خارها
(فاصبرلحکم ربک)آیینه بقاست    
آخرشکستنی است بت اقتدارها
خورشیازهجوم به چالش کشینی   
خاموش نیست دردل گردوغبارها
این جلوه های مکتب ناب محمداست   
همواره زخم دیده به تن بیشمارها
روزی خلاصه میرسدازراه گوهری     
بالشگری به هیبت یکه سوارها
برپاکند عدالت موعودخویش را    
عیدرهایی ازغم چشم انتظارها

شاعر : محمدرضا قدیمی(اشاره)

 


تعداد بازديد : 175
پنجشنبه 16 بهمن 1393 ساعت: 16:31
نویسنده:
نظرات(1)
من عاشق محمدم و جار مي زنم... بى خانه زير سايه ديوار خوشترست ديوانه بين کوچه و بازار خوشترست از هر چ

تعداد بازديد : 339
پنجشنبه 09 بهمن 1393 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رسول(ص)-مدح از حمد توست در فلک، اسماءِ احمدی ای نقطه ی تلاقیِ دلهای ایزدی! حبل المتینی و همه ی

حضرت رسول(ص)-مدح

 

از حمد توست در فلک، اسماءِ احمدی

ای نقطه ی تلاقیِ دلهای ایزدی!

حبل المتینی و همه ی دست ها به توست1

تا دستِ رد به تفرقه ی دسته ها زدی

شرک است از جداییِ این جمع، دم زدن2

وقتی تو شمعِ محفلی  و نورِ بی حدی

وقتی پدر تویی , همه ی ما برادریم

سوی تو می دویم...که تنها تو مقصدی

بی اتحاد، جنسی از ایمان نمانده است3

بی این دو یار، تحفه ی بازار شد بدی

گاهی برای گفتن یک بیت لازم است4

شاهد بیاورم ز غزلهای  اوحدی

" حاشا که جز هوای تو باشد هوس مرا"5

شرب مدام شد صلوات محمدی

***

1- اشاره به 103 آل عمران:چنگ زدن به ریسمان الهی

2-اشاره به 31_32 روم: شرک در کنار تفرقه است

3-اشاره به141 نساء:عدم اتحاد مساوی است با عدم ایمان

4-تضمین از مصرعی از غزل جناب آقای ناصر فیض

5- تضمین از مصرعی از اوحدی مراغه ای:

حاشا که جز هوای تو باشد هوس مرا

یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا

 

عـارفه دهــقانی


تعداد بازديد : 159
چهارشنبه 08 بهمن 1393 ساعت: 11:05
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رسول(ص)-مدح سرگـــــــــــرم مشق عشقـــــم و بیدارِ بیدارم سرگـــــــــرم مشقِ دلنشین " دوس

حضرت رسول(ص)-مدح

 

سرگـــــــــــرم مشق عشقـــــم و بیدارِ بیدارم

سرگـــــــــرم مشقِ دلنشین " دوستت دارم "

جز عشق ، راز دیگری در جان هستی نیست

بگذار تــــــا این واژه را در یــــــــاد بسپارم

آه ، ای رسول مهربــــان ، ای بهترین یاور !

از لحظه های بـــــی تو بودن ، سخت بیزارم

من دوست دارم زندگـــــــــــی را در کنار تو

تقدیـــــر من عشق است ، تا وقتی تو را دارم

در روشنای نــــــام تو ، ای شمس عالمتاب !

در چـــــــار سوی این زمین ، آیینه می کارم

می سوزم و در شعلــه می رقصم ، تماشا کن

در آتش عشقــــــــی خدایـــــی ، من گرفتارم

شمسم زمانــــــی ، گاه یوسف ، گاه ابـــراهیم

گاهی به لطف عشق تو، منصورِ بر« دار» م

جــــــــان کلامم نیست جز تکــــــــریم نام تو

گلعطــــــــر نامت مــــــی وزد از باغ گفتارم

تــــــــــو مقتدای عاشقانـــــــی ، جان جانانی

تــــــــو « رحمت للعالمینی » ، دوستت دارم

 

رضا اسماعیلی

 


تعداد بازديد : 239
چهارشنبه 08 بهمن 1393 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رسول(ص)-محکومیت هتاکی ها میدان مصاف ما بُوَد آینده یک روز برای پاسخی کوبنده هرکس به مقدسات ما

حضرت رسول(ص)-محکومیت هتاکی ها

 

میدان مصاف ما بُوَد آینده

یک روز برای پاسخی کوبنده

هرکس به مقدسات ما حمله کند

با دست خودش گور خودش را کنده

***

ما ریشه ی التقاط او را بزنیم

بر هم همه ی بساط او را بزنیم

دشمن به رگ غیرت ما دست گذاشت

باید که رگ حیات او را بزنیم

***

پیغمبرمان که نام او را خواندیم

پس آیه ی انتقام او را خواندیم

برساحت او هرکه جسارت کرده

ما فاتحه ی دوام او را خواندیم

***

بغضی است که آتش زده بر پیکرتان

شاید که نباشد این خبر باورتان

این غیرت جوشیده ز دلهای جهان

یک روز هوار می شود برسرتان

***

تو مثل همیشه پشت پا خواهی خورد

این چوب خداست بی صدا خواهی خورد

آماده ی تیر غیب باش ای هتاک

چون سیلی محکمی زما خواهی خورد

 

هادی ملک پور


تعداد بازديد : 155
چهارشنبه 08 بهمن 1393 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(0)
بد ترین جرم بشر حق تو نشناختن است جرم این بی ادبی سوختن و ساختن است علت این همه بد بختی دنیای بشر امر

بد ترین جرم بشر حق تو نشناختن است
جرم این بی ادبی سوختن و ساختن است
علت این همه بد بختی دنیای بشر
امر و فرمان تو را پشت سر انداختن است
وای بر شیعه که فکر همه چیز است ولی
لحظه ای دل به هوا ی تو نپرداختن است
دوست بر ما نگران است و عدو خوش حال است
زندگی نیست که این هستی خود باختن است
چاره ی کار بشر در طلب قرب شما
از هوا و هوس وخیره سری کاستن است
اولین گام رهایی ز کمند شیطان
مهرت ای قایم حق در دل وجان خواستن است
دیگر ای شیعه بپا خیز و بدان داروی تو
دل و جان را ز رذایل همه پیراستن است
بهترین کار تو (انوار )در این عمر سیاه
علم تهذیب دل و تزکیه اموختن است

 

انوار جزایری


تعداد بازديد : 170
یکشنبه 05 بهمن 1393 ساعت: 15:27
نویسنده:
نظرات(5)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 13
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف